نظریه‌های روانشناسی عشق

ساخت وبلاگ
نظریه قصه عشق استرنبرگ

استرنبرگ در سال ۱۹۹۴ نظریه مثلث عشق را مورد ارزیابی مجدد قرار داد و نظریه عشق به مثابه قصه را معرفی نمود. نظریه مثلث عشق بر مبنای رویکرد روانسنجی است و عشق را به اجزاء سازنده آن تفکیک می‌کرد. در این نظریه می‌توان عشق را با توجه به طیف وسیعی از عاطفه‌ها، اندیشه‌ها و انگیزش‌های متفاوت با هم شناخت: پدیده‌هایی مثل علاقه و میل به دیگری، برقراری ارتباط متقابل به صورت شایسته و حمایت از یکدیگر.

مشکل نظریه مثلثی در این بود که به نظر می‌رسید در این مجموعه اجزای تشکیل دهنده مبین عناصر عشق هستند و این عناصر را توضیح می‌دهند، بی‌آنکه آنها را به شیوه‌ای روشمند سازماندهی کنند و بی‌آنکه نشان دهند چرا من و نه کس دیگری انسان خاصی را دوست دارد و انسان دیگری را دوست نمی‌دارد.

در دیدگاه عشق به مثابه یک داستان فرض بر این است که ما آدمیان گرایش داریم عاشق کسانی شویم که قصه‌هایشان با قصه ما یکی است یا مشابه آن است، اما نقش آنها در قصه‌ها مکمل نقش خود ما است. به این ترتیب این اشخاص از جهاتی مثل خود ما و از جهاتی دیگر بالقوه با ما متفاوت هستند. اگر از سر اتفاق بر کسی عاشق شویم که قصه‌ای کاملاً متفاوت داشته باشد آن وقت است که هم رابطه ما و هم عشقی که زیرساخت این رابطه است وضعیتی متزلزل می‌یابد، در چنین حالتی یا باید به دنبال شخص دیگری باشیم و رابطه‌مان را تغییر دهیم و یا قصه خودمان را عوض کنیم (استرنبرگ ۱۹۹۴).

در این الگو افراد از زمانی که متولد می‌شوند شروع به شکل دادن داستانهایی در این مورد می‌کنند که ما معتقدیم که عشق چه باید باشد. همچنین تماشای والدین و روابط بین آنها، فیلم و خواندن کتاب و سایر رسانه‌ها، همه و همه انتظار فرد را راجع به روابط عاشقانه شکل می‌دهد. همین تجارب متفاوت باعث شکل‌گیری قصه‌های افراد می‌شود و این قصه‌های مختلف توجیه کننده آن است که چرا دو همسر یک رویداد واحد را یک جور نمی‌بینند. گاهی در یک رابطه، هر همسر در عمل ها و رویدادهای واحد مفهومی را می‌بیند که با معنا و مفهوم دیگری متفاوت است علت این است که هر همسر عملها و رویدادها را در چهارچوب داستان خاصی تفسیر می‌کند که با داستان آن دیگری متفاوت است (استرنبرگ ۱۹۹۸، ترجمه بهرامی ۱۳۸۲).

این واقعیت که مردمان از عشق قصه‌های متفاوتی دارند نکته مهمی را پیرامون عشق آشکار می‌کند، برای درک و شناخت عشق تلاشی عبث و بیهوده است و توان‌فرسا، چرا که هر انسانی برداشت خاص خود را از عشق دارد و برداشت هیچ دو انسانی کاملاً یکسان نیست، قصه عشق قصه‌ای فراگیر است اما ممکن است محتوای قصه‌های هر فرد با فرد دیگر تفاوت کلی داشته باشد. اما در عین حال، هر دو انسانی که درگیر یک رابطه مشترکند لازم است گذشته از قصه‌های فردی خویش به نحوی دست به آفرینش قص‌های مشترک بزنند (استرنبرگ ۱۹۹۸،ترجمه بهرامی ۱۳۸۲)

انواع قصه‌های عشق

بهتر است قبل از پرداختن به انواع قصه‌های عشق، به برخی جوانب مهم آنها توجه نمائیم:

اول اینکه فهرست عناوین قصه‌های عشق بیانگر گستره وسیع مفاهیمی است از آنچه که عشق می‌تواند باشد ولی محدود به آنها نیست. هر کسی هر قصه‌ای که داشته باشد آن را خودش می‌نویسد و ممکن است با قصه سایرین متفاوت باشد، حتی اگر نوع قصه یکی باشد از طرفی برخی قصه‌ها همچون «قصه باغ» در قیاس با برخی قصه‌های دیگر معمولتر و رایجتر هستند.

دوم هر داستانی الگوی خاصی از افکار و رفتار را دارد. برای مثال کسی که قصه عشق او قصه بازی است نسبت به کسی که قصه عشق او قصه مذهب است . سبک دلبستگی مضطرب-دوسوگرا که توسط هازان و شاور که توسط هازان و شاور (۱۹۸۷) و شاور و هازان و برادشاو (۱۹۸۸) ارائه شده، رفتار متفاوتی خواهد داشت.

سوم بین دیدگاه قصه عشق و سایر دیدگاه‌های موجود در زمینه عشق همپوشی ذاتی وجود دارد. برای مثال قصه عشق بازی با سبک عشق لودوس و لی (۱۹۷۷) سازگاری و همخوانی دارد. به نظر می‌رسد که قصه مذهب با سبک دلبستگی مضطرب-دوسوگرا مشابهت می‌شود. قصه خیال مشابه مفاهیم نوعی عشق رمانتیک است و غیره.

تفاوت در این است که دیدگاه عشق مثابه یک داستان سعی در درک و دستیابی به غنای داستان دارد که ساختار روابط را شکل می‌دهد در حالی که سایر نظریه‌ها ساختارهای مختلف را راهی برای نگریستن به روابط عاشقانه می‌پندارند، نظریه عشق به مثابه یک داستان بر بافت داستان تاکید می‌کنند.

چهارم همانطور که افکار خودآیند در دیدگاه شناختی مورد بررسی و تفحص قرار می‌گیرند ( بک ، ۲۰۱۱)، داشتن قصه خاصی از عشق نیز می‌تواند منجر به تعریف ما از چیستی روابط عاشقانه بشود، در نتیجه قصه‌ها قابل توجه هستند شاید ما هم از دیدگاه و طرز فکر ما نسبت به عشق آگاه نباشیم و ندانیم که چه قصه‌ای داریم ولی آنها را به عنوان ویژگی‌های درست و واقعی از چیزی که عشق است و یا باید باشد تلقی بکنیم. اگر کسی نتواند خود را با روابطی که دارد منطبق کند احساس نابسندگی می‌کند و همچنین اگر کسی دیدگاه خاصی از عشق داشته باشد ولی نتواند آن را تحقق ببخشید باز هم دچار نابسندگی خواهد شد.

پنجم داستان‌های عشق در درون خود نقشهای مکمل دارند. ما به دنبال کسی هستیم قصه او کمابیش با قصه ما سازگار باشد ولی کاملاً مثل ما نباشد و بتواند نقش مکمل ما را در آن قصه ایفا بکند بنابراین مردم در پی کسانی هستند که برخی سطوح مشابه آنها هستند در برخی سطوح با آنها فرق می‌کنند.

از این نقطه نظر هیچ یک از نظریه‌های مشابهت در خصوص عشق درست نیستند بلکه آنچه که ما درگیر آن هستیم به سطح خود ما بستگی دارد. ششم هر یک از داستان‌ها مزایا و معایب سازگاران‌های را دارند. ممکن است که یک داستان خاص با ابعاد محیط اجتماعی معینی سازگاری نسبتاً زیادی داشته باشند (بک، ۲۰۱۱).

هفتم برخی از داستانها موفقیت بالقوه بیشتری نسبت به سایر داستانها دارند. به عنوان مثال، برخی داستان‌ها زودگذر هستند و دوام چندانی ندارند و برخی داستان‌ها مادامالعمر و همیشگی هستند.

هشتم داستا‌نها هم علت هستند و هم معلول و همواره با زندگی ما در تعاملاند. داستانهایی که ما با خود وارد روابطمان میکنیم موجب می‌شود تا مسائل خاصی را باور کنیم و حتی به شیوه به خاصی رفتار کنیم. و در عین حال رشد شخصی و تعاملات ما با دیگران، داستانها و روابط ما را شکل داده و تغییر و تعدیل میکند. داستانهای ما با تار و پود زندگیمان درهم تنیدهاند.

استرنبرگ قصه‌ها را به ۵ گروه اصلی تقسیم می‌کند که هر گروه شامل چند قصه می‌شود. این گروهب‌ندی بر اساس ویژگی‌های درونی قصه‌ها است.

قصه‌های عشق عبارت‌اند از:

۱. قصه‌های نامتقارن: در این قصه‌ها عدم تقارن میان همسران یا رفتار مکمل، اساس و مبنای رابط صمیمانه و نزدیک است.

قصه معلم- شاگرد : در این قصه یک نفر ساختار و اطلاعات را فراهم می‌کند و نفر دیگر دریافت کننده اطلاعات است.

قصه ایثار (فداکاری) : یک نفر با کمال میل تخفیف می‌دهد و کوتاه می‌آید نفر دیگر از این تخفیف‌ها بهره‌مند می‌شود و از آنها سود می‌جوید.

قصه حکومت : یک نفر بر دیگری مسلط است و اتخاذ تمامی تصمیم‌ها و قدرت در دستان اوست دیگری فرمانبردار است.

قصه پلیسی : یک نفر دیگری را زیر نظر دارد و اغلب او را در چارچوبی که خود می‌خواهد قرار می‌دهد پلیس برای خود حق‌های اضافی قائل است.

قصه زشت‌ نگاری (پورنوگرافی) : یک نفر جفت خود را خار و بی‌مقدار می‌کند و طرف دیگر فقط به عنوان شی جنسی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

قصه وحشت : یک فرد شکنجه‌گر است و فرد دیگر قربانی بی‌حرمتی و تحقیر است. این فرد جذب روابطی می‌شود که در آن یا بترسد یا بترساند در هر حال از آن لذت می‌برد.

۲. قصه‌های شیء (شخصی در مقام شیء)-در قصه‌هایی که شخص به عنوان شی نگرسته می‌شود شخص نقش شیء را ایفا میکند.

قصه علمی - تخیلی : شخص براساس شخصیت یا رفتار عجیب و غریبش ارزیابی می‌شود.

قصه مجموعه : ارزش شخص به این است که شیار کوچکی را در یک مجموعه بزرگتر پر می‌کند.

قصه هنر : شخص به خاطر ظاهر جسمانی‌اش ارزشگذاری می‌شود.

رابطه به مثابه شیء : در این قصه‌ها رابطه به صورت وسیله‌ای در می‌آید برای نیل به هدفی که مستقیماً هیچ ربطی به رابطه ندارد و اگر دارد بسیار اندک است.

قصه خانه و خانواده : رابطه به وسیله‌ای تبدیل می‌شود برای رسیدن و بر پا کردن یک محیط زندگی راحت و جذاب، خانه کانون رابطه است.

قصه بهبودی : قصه بهبودی قصه بقاء است در این قصه از رابطه در جهات کمک به بهبودی شخصی بهره‌برداری می‌شود که گرفتار آسیب روانی یا هر تجربه سخت دیگر شده است.

قصه دین : از این رابطه به عنوان وسیله‌ای برای نزدیک شدن به خدا استفاده می‌شود، یا آنکه رابطه خود به مظهر و تجسم احساس‌های دینی فرد تبدیل می‌شود.

قصه بازی : این قصه در برگیرنده نوعی رقابت است، رابطه اغلب به صورت وسیله‌ای برای انجام بازی پیچیده‌ای در می‌آید که مجموعه قواعد و قوانین خود را دارد و نوعاً دارای برنده و بازنده است.

۳. قصه‌های مشارکت: در این قصه‌ها به عشق از این زاویه نگریسته می‌شود که همپای همکاری همسران برای آفریدن یا حفظ چیزی، عشق نیز کامل می‌شود.

قصه سفر : در این قصه‌ها همسران رابطه خود را به چشم مسافری نگاه می‌کنند که در آن مقصد اهمیت زیادی ندارد، زیرا هدف رابطه آنها در این است که از سفر در کنار هم لذت ببرند، گاهی استعاره سفر شکل واقعی به خود می‌گیرد و امکان دارد زوجین با هم به جاهای تازه و هیجان انگیز سفر کنند.

قصه بافندگی و دوزندگی : همسران خود را به چشم کسانی نگاه می‌کنند که در حال بافتن و دوختن رابطه متفاوت و ویژه خود هستن و در عین حال تکه‌تکه‌های رابطه خودشان را به هم می‌تنند تا طرح آن را نیز پیاده کنند.

قصه باغ و باغچه : همسران رابطه را به چشم باغ می‌بینند باغی که لازم است همیشه و در همه حال به دقت به آن رسید و آن را آبیاری کرد به این امید که رشد کرده و بارور شود.

قصه تجارت : رابطه شبیه کار تجاری اداره می‌شود. فرد به سوی همسر خود به عنوان شریک بالقوه جذب می‌شود و او را عمدتاً از نظر شایستگی‌اش در این نقش ارزیابی می‌کنند.

قصه اعتیاد : مشخصه کلیدی قصه اعتیاد، دلبستگی عمیق و پر اضطراب شخص معتاد به جفت خویش (هماعتیاد) یا نیاز به داشتن این دلبستگی است فرد هم به اعتیاد و هم به معتاد نیازمند است.

۴. قصه‌های روایی: در این قصه‌ها همسران معتقد هستند که نوعی متن واقعی یا خیالی بیرون از رابطه وجود دارد، اما به طرق زیادی معین می‌کند که رابطه چگونه باید باشد.

قصه خیال : این قصه متن افسانه پریان را دارد که فرد رویایی به سراغ شخص می‌آید که از هر نظر ایده‌آل است.

قصه تاریخی : یک متن تاریخی دارد که چراغ راه آینده است، زوجین با نگاه به گذشته زندگی می‌کنند، گویی که گذشته تا به حال دوام دارد.

قصه علم : اصول و قوانین علمی-منطقی عامل برانگیزنده رابطه و عامل شکل‌گیری احساس‌ها، افکار و کردار آدمی در آن رابطه است.

قصه آشپزی : دستورالعملی برای تهیه غذائی وجود دارد که شامل همه موارد لازم برای به وجود آوردن یک رابطه سعادتمندانه و موفقیت‌آمیز است، برای رسیدن به عمری سعادتمند و خوشبخت لازم نیست شخص کاری بکند مگر آنکه دستورالعمل این کتاب را به کار بندد.

۵. قصه‌های گونه (ژانر): شیوه یا روش حضور در رابطه، کلید موجودیت و حفظ آن رابطه است. و بعد جریان خاصی در رابطه، بر جنبه‌های دیگر آن تسلط و برتری دارد.

قصه جنگ : جنگی در جریان است و آن را برنده یا بازنده‌ای نیست، زیرا در قصه جنگ بقاء رابطه منوط به این است که جنگ را پایانی نباشد.

قصه تئاتر : رابطه مثل تئاتر است که یکی از همسران و گاهی هر دو مشغول ایفای نقش هستند.

قصه طنز : در این قصه برتری با لطیفه سر زندگی و دیدن و بعضی چیزهای سرگرمکننده است، به کمک طنز مسیر هر نوع تلاشی برای گفتگوی جدی یا حتی تعارض آفرین منحرف می‌شود.

قصه معما : وضع به گونه‌ای است که یکی از هر دو شریک پیوسته در هاله‌ای از رمز و راز فرو رفته است و همراه با تلاش شریک دیگر برای نفوذ در این هاله معمای داستان نیز به پیش می‌رود.

استرنبرگ برای هیچ یک از این قصه‌ها ارزشگذاری نمی‌کند، به عبارتی هیچ یک از قصه‌ها بر دیگری ارجحیت ندارد و هر قصه نکات مثبت و منفی مخصوص به خود را دارد. هر گاه که قصه‌های همسران مشترک باشد، زوجین از زندگی مشترک خود احساس رضایت بیشتری می‌کنند.

نقل از : روانشناسی هاشملو - نظریه قصه عشق استرنبرگ

گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 90 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 5:47