موضوع را هیچ جا به جز رهبری نگفتم.میخواستم نگه دارم برای آن دنیا

ساخت وبلاگ
موضوع را هیچ جا به جز رهبری نگفتم.میخواستم نگه دارم برای آن دنیا
ناگفته های مرحوم علی کردان از بمباران شیمیایی سردشت:

احتمالا مرحوم علی کردان را میشناسید.وزیر اسبق کشور در دولت احمدی نژاد.
پس از ریختن آبروی وی به بهانه اشکال در مدرک دکترای افتخاری در مجلس وقت؛ مقام معظم رهبری در روز بعد از استیضاح آن مرحوم سخنرانی عمومی کردند و بطور غیر مستقیم با استفاده از واژه های سنگین به شدت به این اقدام مجلس اعتراض کردند.
بعدها نیز اعلام کردند این مرحوم مظلوم واقع شده است.در اینجا به مناسبت سالگرد حمله شیمایی صدام به سردشت به نقل قسمتی از خاطرات این مرحوم می پردازم:



موضوع را هیچ جا به جز رهبری نگفتم.میخواستم نگه دارم برای آن دنیا


وقتي صدام سردشت را بمباران شيميايي كرد، بعد از چند ساعت بنا به درخواست ما هيأتي از كميته ضد بكارگيري بمب‌هاي شيميايي از وين آمدند تهران تا از سردشت بازديد كنند و به صحت ادعاهاي ايران راجع به بكارگيري بمب شيميايي توسط عراق پي ببرند. متأسفانه به خاطر ترس از شيميايي شدن از ستاد تبليغات جنگ جز من كسي حاضر نشد همراه هيأت مذكور به سردشت برود و من تنهايي به همراه آنان به سردشت رفتم.

وقتي به آنجا رسيديم با مناظر تكان دهنده­اي روبرو شديم. گياهان شهر همه خشكيده شده و سوخته بودند، حيوانات، بزها، سگ‌ها، گربه‌ها، الاغ‌ها و گاوها همه مرده بودند و لاشه­شان در گوشه و كنار افتاده بود، انسان‌ها هم همين طور، همه مرده بودند و تنها از بعضي خانه‌ها صداي ناله مي‌آمد. در شهر فقط 7 الي 8 نفر پاسدار حضور داشتند و در فرمانداري هم فقط يك نفر بود.


هيأت حقوق بشري هم متأسفانه علي رغم مشاهده اين مناظر با بهانه‌هاي واهي كه مثلا از كجا معلوم كه حتما گاز خردل بكارگيري شده است و... مي‌خواستند گزارش را به نفع صدام تنظيم كنند.



وضعيت عجيبي بود. من از يك طرف مي‌بايست به صداي ناله‌هایی که از داخل خانه­ها می­آمد پاسخ مي‌دادم و به كمك مصدومين مي‌رفتم و با تهران تماس مي‌گرفتم تا هلي­كوپتر بفرستند و مصدومين را ببرند و از يك طرف بايد به نشان دادن شواهد و قانع كردن هيأت حقوق بشري مي‌پرداختم كه در اثر حضور در آن منطقه و ياري به مصدومين در آن زمان شيميايي شدم و اين موضوع را تا كنون در هيچ كجا به غير از يك نامه كه به مناسبتي به مقام معظم رهبري نوشتم و فقط از باب اطلاع به ايشان عرض كردم، نقل نكردم و مي‌خواستم نگه دارم براي آن دنيا.


در نهايت گروه حقوق بشري به دلايل واهي زير بار تخلف عراق نرفتند و مي‌گفتند كه شايد گاز خردل نباشد و ما سوار هواپيماي «شنوك» شديم كه برويم تبريز و از آنجا برويم تهران. ابتداي پرواز بوديم كه هواپيما به ناگهان حدود 200 متري به پائين كشيده شد و رفت لاي شيار‌هاي كوه‌هاي سردشت. همه مسافرها از صندلي‌ها خارج و زخمي شدند.



پس از مدتي هواپيما ناگهان اوج عمودي گرفت و اين بار همه مسافرها افتادند عقب هواپيما. بعد از چند دقيقه در وضعيت عادي قرار گرفتيم و به مسير ادامه داديم. بعدا خلبان به مسافرها توضيح داد كه يك «ميگ» عراقي به تعقيب هواپيماي ما پرداخته بوده و چون ميگ توانايي پرواز در ارتفاع پايين را ندارد خلبان ارتفاع پرواز را كم كرده است اما با اين مسئله روبرو شده كه ميگ عراقي - حالا بر اساس چه نوع تغييري در سيستم آن- توانسته است به تعقيب ما در ارتفاع پائين بپردازد. خلبان ما با مشاهده اين وضعيت، كار خود را تمام شده حساب كرده و تصميم گرفته به صورت عمودي از زير ميگ به آن بزند كه حداقل موجب انفجار آن هم بشود. ميگ عراقي هم كه اين موضوع را فهميده فرار كرده است.


سرپرست گروه ويني وقتي اين ماجرا را شنيد به من گفت شما كه خلبانتان با نوك هواپيما مي‌خواهد ميگ عراقي را بزند حتما در اين جنگ پيروز مي‌شويد و حالا نمي­دانم تحت تأثير اين اقدام و شايد نزديك ديدن مرگ به خود در آن تعقيب و گريز، علي رغم مخالفت قبلي به من گفت كه ما گزارش را به نفع شما مي‌نويسيم و شما يك پيش­نويس بنويس تا گزارشمان را بر اساس آن تنظيم ‌كنيم. من نوشتم و آنها اصلاحات خود را اعمال كردند و شد اولين گزارش كميته خلع سلاح سازمان ملل عليه عراق که عراق را محکوم کرد. البته در تبريز هم برايشان كفش و قالي گرفتيم و از طرف ايران به آنها هديه داديم.






__________________
نوشته اند بر ایوان جنت المأوی
که هر که عشوه دنیا خرید وای به وی

گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 91 تاريخ : شنبه 10 تير 1396 ساعت: 4:23