آیا «مفهوم» یک شی است؟

ساخت وبلاگ
آیا «مفهوم» یک شی است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

در انتولوژی افلاطونی- ارسطویی شیء واقعی همان مفهوم است که شیئی است انتزاعی و مجرد. اکنون این سوال پیش می آید که وقتی می گوییم «سقراط دانا است». در قلمرو دلالت، سقراط یک شیء است و «دانا» نیز در این انتولوژی به اعتبار مفهوم بودن شیئی دیگر. اما در عالم دلالت کدام چسبی می تواند این دو شی را به هم بچسباند. این سوال ساده ای نیست. اگر مفهوم هم شیء باشد چگونه میتوان دو شیء را که در عالم
مدلولها سرد و ساکت و قائم به ذات نشسته اند پهلوی هم آورد و گفت این شیء آن شیء است؟
این وحدتی که در اندیشه می یابیم از کجا ناشی می شود؟
این سوالی است که بسیاری از فیلسوفان از جمله راسل و مور و برادلی آن را از دشوارترین مسائل فلسفی دانسته اند. فرگه شاید نخستین فیلسوفی باشد که پاسخ شایسته ای بدین پرسش داده است. پاسخ فرگه مبتنی بر تفاوت ذاتی شیء با مفهوم است. مفهوم هم در معنا و هم مصداق ماهیتی اخباری و اسنادی دارد. به همین دلیل فرگه جمله «سقراط داناست» را به دو بخش «سقراط» و «-داناست» تجزیه می کند. این که در منطق ارسطویی این جمله را به سه جزء «سقراط»، «دانا» و «است» تجزیه میکنند و «است» را به عنوان رابط جزء سومی به حساب می آورند به این دلیل است که «دانا» را همانند «سقراط» شیء می پندارند و ناچار گرفتار این مشکل می شوند که اتحاد دو شیء چه معنایی میتواند داشته باشد. بنا به نظر فرگه اشتباه این تحلیل در این است که گمان می کنند «است» را میتوان جزء مستقلی به شمار آورد. «است» جزء جدایی ناپذیر مفهوم است. این همان جزئی است که ماهیت ناتمام و اسنادی مفهوم را در زبان نشان میدهد. در جمله «حسن می رود» بخش «می رود» حالت اسنادی خود را دارد. اما در «این سیب سرخ است»، «سرخ» به همراه «است» این حالت را پیدا می کند. به نظر فرگه «است» تنها یک ابزار زبانی است برای ظاهر کردن حالت اسنادی کلمه هایی که این حالت را از خود در زبان نشان نمی دهند. به همین دلیل فرگه برای نمایان کردن ماهین ناتمام مفهومها، آنها را برای مثال به شکل «-سرخ است»، «-دانا است» می نویسد. خط تیره، نشانه ناتمام بودن مفهوم و در واقع نشانه جای خالی شی است که تا پر نشود مفهوم، به اصطلاح فرگه اشباع نمی شود.
اینکه آیا ارسطو واقعاً رابطه را جزء مستقلی می دانسته یا رابطه و محول را یک جزء به شمار می آورده مسئله ای است تاریخی. پیتر گیج در مقاله ای با عنوان «تاریخ تباهی منطق» با استناد به آثار ارسطو اثبات میکند که ارسطو در نوشته های اولیه خود و به پیروی از افلاطون جمله را به دو بخش اساسی تقسیم می کرده است. اما بعدها این نکته مهم را فراموش کرده و با تقسیم جمله به سه رکن، منطق را به تباهی کشانیده است. این اشتباه، منطق دانان پس از او را به اندازه ای گمراه کرده است که در زبان عربی هم که «است» در مفهوم مندرج است به دنبال یافتن آن رفته اند و «زیدٌ قائمٌ» را به «زیدٌ هو قائمٌ» تعبیر کرده و مدعی شده اند که «هو» در عربی همان «است» یا (estin) در یونانی است!
کوتاه سخت، فرگه نخستین منطق دانی است که با تمایز نهادن دقیق میان شیء و مفهوم و تحلیل اندیشه به دو بخش بنیادی دشورایهای خاسته از تحلیل جمله به سه بخش را از میان برداشت.

منبع:
مجله ارغنون، 1374، شماره 7-8، گوتلوب فرگه و تحلیل منطقی زبان به قلم دکتر ضیاء موحد

گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 175 تاريخ : يکشنبه 10 مرداد 1395 ساعت: 0:15