ديــن نوين جهاني چيست؟

ساخت وبلاگ
ديــن نوين جهاني چيست؟
نظم نوين جهاني چيست؟

حتما همه شما با نظم نوين جهاني آشنا هستيد، گروهي از صاحبان قدرت اقتصادي، نظامي، سياسي و رسانه اي سالهاست تحت پوشش جوامع مخفي مانند فراماسونري، ايلومناتي و … براي ايجاد يک نظام جديد و جهان تک حکومتي برنامه ريزي و تلاش کرده و مي کنند. اما آرزوي برپايي نظم نوين جهاني قدمتي بسيار بيشتر از تشکيل اين جوامع مخفي دارد. براي اين که متوجه سخن بنده شويد به اين بخش از سخنراني جورج بوش در سخنراني افتتحايه رياست جمهوري اش در سال ???? توجه کنيد:

«هنگامي که بنيانگذارن کشور ما، نظم نوين اعصار را اعلان کردند، بر اساس يک آرزوي باستاني عمل کردند که بايستي محقق شود.»

اين آرزو که هزاران سال است نزد نهان پيشه گان حفظ شده، برپايي مجدد امپراطوري آتلانتيس، حکومت فيلسوفان برگزيده است که از آن با عنوان "کار بزرگ" ياد مي کنند.

«دموکراسي جهاني، آرزوي سري فلاسفه بزرگ باستان بوده است. آن ها هزاران سال پيش از کلومبوس از وجود نيمکره غربي ما آگاه بوده اند و آن را به عنوان مکان امپراطوري فيلسوفان انتخاب کردند. … طرح هوشمندانه مردم باستان تا به امروز باقي مانده است و اجراي آن ادامه خواهد داشت تا "کار بزرگ" محقق شود.» منلي پي هال – "تقدير سري آمريکا"

منلي پي هال فيلسوف-ماسون درجه ?? و بگفته آن ها بزرگترين فيلسوف ماسونري، در جايي ديگر مي گويد:

«آتلانتيس جديد ترسيم حکومتي ايده آل در زمين است و روزي را پيشگويي مي کند که از ميان بشر سازماني گسترده از فيلسوفان برگزيده برخواهد خواست. انجمني متشکل از افراد روشني يافته که هم پيمان شده اند تا بدنبال کشف قوانين زندگي و اسرار گيتي بگردند. … عصر حدود و مرزها به پايان رسيده است و ما در حال نزديک شدن به عصري باشکوه هستيم که در آن ديگر مليت ها وجود نخواهد داشت، مرزهاي نژادي و طبقاتي حذف مي شوند و تمام زمين تحت فرمان يک نظام، يک حکومت و يک مجموعه اجرايي قرار مي گيرد.»

در مورد اين "عصر جديد" در قسمت دوم از بخش اول توضيح خواهم داد اما قبل از آن بايد مفهوم آتلانتيس را که براي نهان پيشگان و مکاتب اسرار آميز از اهميت ويژه اي برخوردار است، شناسايي کنيم.

آتلانتيس: آتوپياي نهان پيشگان

قديميترين نوشته موجود درباره آتلانتيس متعلق به افلاطون فيلسوف يونان باستان است. در ???? سال پيش افلاطون رساله اي با نام کريتياس نوشت و در آن داستان سفر شاعر و قانون گذار يونان باستان "سالون" را بازگو مي کند. سالون براي کسب دانش و معرفت به مصر سفر مي کند و در آنجا با يک روحاني مصري ملاقات مي کند که براي او امپراطوري باشکوه آتلانتيس را توصيف مي کند.

منلي پي هال در اين رابطه مي نويسد:

«در توصيف افلاطون از آتلانتيس، اتحاديه اي از ?? فرمانرواي کريم بر ملل پايين تر حکمراني مي کردند و با هم عهد بسته بودند تا از قانون الهي امپراطوري پاينده خود پيروي کنند. آن (آتلانتيس) دموکراسي فيلسوفان بود که در آن هر کسي حق داشت از طريق خود تأديبي و خود شکوفايي به مقام حکيمي برسد. از داستان اينطور برداشت مي شود که آن ?? فرمانرواي کريم، فيلسوف بوده اند.» منلي پي هال – تقدير سري آمريکا

بر اساس داستان ها ساکنين آتلانتيس داراي تمدن بسيار پيشرفته بودند، در فراواني نعمت و شادماني زندگي مي کردند، هر کاري را به سرعت انجام مي دادند، در يک لحظه از جايي به جايي ديگر سفر مي کردند، داراي دانش و حکمت بودند و با سفر به نقاط مختلف جهان آن را به انسان ها منتقل مي کردند و در هرجا وارد مي شدند تمدن ايجاد مي کردند و بناها و معابد بزرگ مي ساختند. اما بعد از يک دوره طلايي دست به فساد زدند و به همين خاطر بوسيله يک طوفان بزرگ در آب غرق و نابود شدند.

ايگناتيوس دانللي در کتابش با نام "آتلانتيس، جهان پيش از طوفان" مي نويسد:

«داستان طوفان نوح به روشني اشاره به ويراني آتلانتيس است و با بسياري از خصوصيات آتلانتيسِ توصيف شده توسط افلاطون مطابقت دارد. مردمي که در آنجا از بين رفته اند در سرور، شادماني و به نوعي در معصوميت زندگي مي کردند. آن ها بسيار قدرتمند شدند، اما دست به تباه کاري زدند و بوسيله آب نابود شدند.»

حتما متوجه شباهت اين داستان با داستان حضرت آدم و حوا در باغ عدن شده ايد، کمي جلوتر خواهيد ديد که نهان پيشگان با همين ديد به آتلانتيس نگاه مي کنند. آتلانتيس و برپايي مجدد آن از زمان باستان مورد توجه نهان پيشگان بوده و داستان ها و اساطير زيادي بر اساس آن ساخته اند.

ايگناتيوس دانللي با بررسي افسانه آتلانتيس و فرهنگ هاي باستاني نتيجه مي گيرد که المپيوس ، هسپراديس ، اسگارد ، اليشان باغ عدن و سرزمين هاي بهشت گونه ديگر، همان آتلانتيس در فرهنگ هاي يونان، فنيقيه، اسکانديناوي و … است و ?? خداي يونان و روم باستان، زئوس (ژوپيتر)، هرا (جونو)، پوزئيدون (نبتون)، دمتر (سيريس)، آپولو ، آرتميس (دايانا)، هفائستوس (والکان)، پالاس آتنا (مينروا)، آرس (مارس)، آفروديته (ونوس)، هرمس (مرکوري) و هستيا (وستا)، شخصيت هاي ساخته شده بر اساس پادشاهان، ملکه ها يا قهرمانان آتلانتيس بوده اند.

چنانچه هر يک از مکتاب اسرار آميز را بررسي کنيم، ريشه تمام آن ها را در آتلانتيس مي يابيم. به عنوان نمونه، دکترين اصلي اين مکاتب هرمتيک است و بر اساس عقايد آن ها خنون اولين پادشاه آتلانتيس، اولين تعليم دهنده مکاتب اسرار آميز است که در يونان باستان هرمس، در روم باستان مرکوري و در مصر باستان ست ناميده مي شود. البته خنون يا ادريس (ع) پدربزرگ حضرت نوح (ع) اينگونه نبوده است، اما نهان پيشگان شخصيت او را تحريف کرده و به صورت دلخواه خود درآوردند.

براي اينکه دريابيم منظور از مکاتب اسرار آميز، حکمت و عرفان مورد نظر آن ها چيست، بهتر است تعريفي از آن داشته باشيم:

آلبرت مکي، ماسون درجه ?? در دايره المعارف فراماسونري خود اينگونه توضيح مي دهد:

«هر يک از خدايان مشرکان (علاوه بر نوع عمومي و آشکار) يک آيين پرستش مخصوص به خود داشتند که هيچکس از آن اطلاع نداشت مگر کساني که از آيين هاي آزمايشي که آن را “آيين ورودي” مي ناميدند عبور کرده باشد، آن آيين سري پرستش، مکتب اسرار آميز ناميده شد.»

همچنين منلي پي هال در کتاب "معارف باستاني از پيروان خود چه مي خواهد" مي نويسد:

«در گذشته هاي دور خدايان با انسان ها همراه شدند و از ميان آن ها عاقل ترين و راست ترين را برگزيدند و کليد معارف خود که دانش خير و شر بود را در دستان اين فرزندان هدف و روشني يافته باقي گذاشتند. اين روشني يافتگان بنيانگذار چيزي شدند که ما آن را با عنوان مکاتب اسرار آميز مي شناسيم.»

البته مي دانيد که منظور منلي پي هال از خدايان، شيطان است و اشاره او به داستان حضرت آدم و حوا در باغ عدن و فريب آن ها توسط شيطان است. طبق اعتقاد آن ها شيطان با دادن سيب، به آن دو دانش و حکمت عطا کرده و آن ها را از بند جهل رهايي بخشيده است.

? داستان ديگر مشابه آتلانتيس نيز قابل ذکر است که بسيار بر نهان پيشگان تاثير گذار بوده است.

وريل-يا

داستان تمدن وريل-‌يا و ابزار قدرتمند آن ها نيز بر جوامع نهان پيشه بسيار تاثير گذار بوده است. بولور ليتون در سال ???? کتابي با نام "نژاد آينده" (که بعدا با عنوان "وريل- نيروي نژاد آينده" به چاپ رسيد) نوشت و در آن داستان جهانگردي ثروتمند را بازگو مي کند که در حين سفرش تصادفا به تمدني از موجودات فرشته گون در زير زمين برمي خورد. اين موجودات خود را وريل-يا مي ناميدند و از بازماندگان نژاد تمدن پيش از طوفان بودند که در شبکه اي از تونل هاي زير زميني سکونت مي کردند. تمدن اتوپيايي آن ها از تمام تمدن هاي روز زمين بسيار پيشرفته تر بود و آن ها داراي تواناي روحي بالا و تله پاتي بودند. وريل-يا از تکنولوژي خاصي براي حفاظت از خود استفاده مي کردند که در همه چيز نفوذ مي کرد و آن را "وريل" مي ناميدند. منبعي از انرژي که صاحب آن با انجام تمرينات تمرکزي و کنترل اراده به سطحي مي رسيدکه قدرت آن را در اختيار خود مي گرفت و با آن قدرت مي توانست هر چيز يا موجودي را شفا دهد يا تغيير دهد و يا نابود کند. مثلا چند بچه از وريل-يا توانستند با عصاي قدرت يافته توسط نيروي وريل ?? ميليون انسان وحشي را نابود کنند، وريل-يا روبوت هايي را به خدمت خود گرفته بودند و مي توانستند با بال هايي که از وريل نيرو گرفته بود پرواز کنند. قهرمان داستان بر اساس شواهد زبان شناسي پي مي برد که وريل-يا از بازماندگان نژاد آريا هستند. ساکنين وريل-يا با مشکل کمبود فضا مواجه شده بودند و تصميم داشتند به سطح زمين بيايند و در صورت لزوم انسان ها را نيز نابود کنند.

البته نيروي وريل از زمان باستان ميان نهان پيشگان از جمله ماسون ها با اسامي گوناگون شناخته مي شده است و ليتون که خود يک رز-صليبي بود تنها آن را با توجه به شرايط زماني بازگويي کرد.

« در طبيعت نيرويي بسيار قوي وجود دارد که اگر کسي آن را بدست بياورد و بداند چگونه بايد از آن استفاده کرد مي تواند انقلابي برپا کند و چهره زمين را دگرگون کند.» آلبرت پايک ، ماسون درجه ??

اما همه به ديد يک داستان تخيلي به اين رمان نگاه نمي کردند و آن را حقيقت مي پنداشتند. "جامعه مخفي وريل" يا لژ لومينوس بر اساس همين رمان در آلمان (پيش از به قدرت رسيدن نازي ها) تشکيل شد که يکي از اعضاي اين لژ آدولف هيتلر بود. هدف اين انجمن جتسجوي ريشه نژاد آريا و انجام تمرينات تمرکزي براي دستيابي به نيروي وريل بود. حتي هيتلر هيئتي را براي اين کار به تبت فرستادند. بعدها برخي ادعا کردند که هيتلر توانسته بود به نيروي وريل دست پيدا کند و قدرت تلقين غير عادي اي پيدا کرده بود و يا اين که آن ها توانسته بودند با نيروي وريل يک بشقاب پرنده بسازند.

يکي ديگر از کساني که مجذوب رمان ليتون شد، موسس جامعه تئو صوفي ، هلنا بلاواتسکي بود و با تاثير از آن، کتابي با عنوان "تعاليم سري" نوشت که در آن با معرفي ? نژاد اصلي بيان کرد: نژادي که هزاران سال پيش، طي قرن ها تکامل، بسيار پيشرفته و به نژاد برتر تبديل شد و تمدن آتلانتيس را برپا کرد، نژاد آريا بوده است. و ما نيز مي توانيم مانند آن ها تکامل پيدا کنيم و به انسان هاي خداگونه (يا خود خدا) تبديل شويم.

اين تفکر بلاواتسکي مورد پذيرش نازي ها قرار گرفت و يکي از اصول فکري آن ها در راه اندازي جنگ دوم جهاني شد. همچنين فرضيه "زمين ميان تهي" و آگارتا نيز بر اساس اين داستان مطرح شده است.

زکريا سچين و آنوناکي

در سال ???? زکريا سچين يک يهودي روسي با ادعاي توانايي ترجمه الواح سومري کتابي با نام "سيارsitchin فراماسونري، دين نوين جهاني بخش اول قسمت اوله ?? ام" نوشت. او در اين کتاب بيان مي کند که ميليون ها سال پيش، نژادي بسيار پيشرفته به نام آنوناکي از سياره نيبيرو بدنبال منابع طبيعي به زمين آمدند و براي سهولت در انجام کارها با دستکاري ژنتيکي در گونه انسان هاي اوليه، گونه انسان هاي هوشمند امروزي را به وجود آوردند. آن ها با وسايل نقليه هوايي به نقاط مختلف جهان رفته و تمدن ها و بناهاي بسيار پيشرفته اي ساختند، اما با پيش آمد حوادثي ويرانگر به نيبيرو بازگشتند. و شايد در آينده براي برپايي مجدد حکومتشان به زمين باز گردند.

البته با بررسي هايي که روي نظريات و شواهد سچين انجام شد معلوم شد او اين نظريات را با ترجمه الواح سومري بدست نياورده بلکه آن ها را جعل کرده است. با اين وجود داستان زکريا سچين هنوز مورد استناد و تبليغ بسياري از طرفداران جنبش عصر جديد قرار مي گيرد.

حال که با افسانه هاي آتلانتيس و تاثير آن بر جوامع نهان پيشه از زمان باستان تا کنون آشنا شديد، به ارتباط آتلانتيس و نظم نوين جهاني باز مي گرديم.

فرانسيس بيکن و نظم نوين جهاني

سال ها پس از آتلانتيسِ افلاطون، فرانسيس بيکنِ رز-صليبي، کتاب آتلانتيس جديد (که يک سال پس از مرگش منتشر شد) را نوشت. بيکن معتقد بود قاره آمريکا مکان واقعي آتلانتيس بوده است و انسان بايد براي رهايي از رنج رانده شدن از باغ عدن از طريق کسب دانش، خود بهشت را روي زمين بسازد، کاري که او آن را "کار شش روزه" مي ناميد. نگاه او به دانش، رسيدن به حقيقت نبود و عقيده داشت: "دانش، قدرت است". او همچنين خود را "منادي عصر جديد" مي ناميد.

«آتلانتيس کبير (که شما آن را آمريکا مي خوانيد) که شما تنها خاطره اي از آن داريد و يا اصلا هيچ نمي دانيد، اما ما دانش بسياري از آن داريم.» فرانسيس بيکن – آتلانتيس جديد

بيکن تشکيل آمريکا را بهترين موقعيت براي تحقق آرزويش شناخت و از همان آغاز تشکيل، آن را رهبري کرد.

«طرح انگليس ها [اعزام هئيت از کشور هاي مختلف براي بهره برداري] تحت هدايت فرانسيس بيکن انجام شد و نبوغ او بود که باعث هدفمند شدن اقدامات شد. بيکن دريافت که اين سرزمين محيط مناسبي براي تحقق آرزوي بزرگش، تشکيل امپراطوري فيلسوفان است.»

حتما مي دانيد که از کارهاي اصلي نهان پيشگان ارتباط با موجودات ماورايي است و در اين مورد الهام بخش بيکن در کارهايش پالاس آتنا و آپولو، دو خداي يونان باستان بوده است.

با توجه به زمينه سازي فکري فرانسيس بيکن براي تشکيل آمريکا و همچنين طراحي و رهبري اقدامات جهت اجراي آن، مي توان او را بنيانگذار اصلي و حقيقي آمريکا دانست.

گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 120 تاريخ : سه شنبه 5 مرداد 1395 ساعت: 12:40