بعد فارغ‌التحصیلیم افسرده شده ام

ساخت وبلاگ
تقصیر شما نیست ، منم دقیقا" شرایط شما رو دارم !
البته من خیلی تلاش کردم ، کار توی دانشگاه اونم با حقوق 80 هزار تومن برای چار ماه ، طرح کشاورزی ، یادگیری برنامه نویسی . حتی یک دوره ای به سرم زد برای داروسازی بخونم . سه ماه بی وقه شب و روز میخوندم اینم یه عکس از فلش کارت های اون دوره است که تایپ کرده بودم ! اما یه جای کار اشتباه کرده بودم اونم این بود که برای بعضی ها درس ها نیاز به معلم و کلاس داشتم و من هزینه اینا رو نداشتم . برا همین نتونستم ادامه بدم

بعد فارغ‌التحصیلیم افسرده شده ام
ا
لان اوضاع روحی ام خیلی داغانه ولی حس مبارزه امو از دست ندادم به چند دلیل

1- شاید بیشتر از 10 بار کتاب پیرمرد و دریا رو خوندم ؛ به شدت با سانتیاگو قهرمان این کتاب انس گرفتم، حتما این کتابو بخونید .

2- به تمام سختی هایی که کشیدم اینطور معنا دادم هر زمان از این مشکلات عبور کردم ، به مردم شهرم ، اذربایجان و تمام ادم هایی که مشکلاتی مثل مشکل من داشتن کمک می کنم . بعدها
فهمیدم این یه تکنیک نو روانشناسی هم هست ( انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل )

3- حس انتقام : اینکه اینقدر دووم بیارم ، یه روزی از تمام ادم هایی که عقیده دارم این شرایط بد رو بوجود اوردن انتقام بگیرم .

پیشنهاد می کنم از اون گروههایی تلگرامی که دوستای بیکار دارین لفت بدین ، چون ایجوری ذهن شما قانع میشه که هیچ راه نجاتی نیست ، الان همه همین شرایطو دارن و ...


ويرايش توسط ghebleye_aalam : يك ساعت پيش در ساعت 07:44 PM

گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 209 تاريخ : دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت: 0:05