ابراهيم يزدى: انقلاب ٥٧، پيروزى جهل بر ظلم بود

ساخت وبلاگ
ابراهيم يزدى: انقلاب ٥٧، پيروزى جهل بر ظلم بود

دكتر ابراهيم يزدى، دبيركل نهضت آزادى ايران، جلد سوم خاطرات خود را در ٧٣٧ صفحه منتشر كرده است. ظاهرا اين كتاب اجازه انتشار در ايران را ندارد. دكتر ابراهيم يزدى، كه از دو، سه سال پس از برقراری جمهورى اسلامى به صف منتقدان حاكميت پيوست، از نزديكترين ياران آيت الله خمينى در دوران انقلاب بود. پس از پيروزى انقلاب، او ابتدا معاون نخست وزير در امور انقلاب و سپس وزير امور خارجه دولت موقت شد.
دكتر يزدى نقش تاثيرگذارى در پيروزى انقلاب ٥٧ و نيز تثبيت جمهورى اسلامى در اولين سال برقراری اش داشت. ابراهيم يزدى، در تاريخ ٢٤ بهمن ١٣٦٩ در يك نامه ی سرگشاده، خطاب به سيد احمد خمينى، نقش خود در پيروزى انقلاب و تثبيت جمهورى اسلامى را اينگونه بيان مىكند:
“شما خوب مىدانید که «برنامه ی سیاسـی و اجرایی» آقای خمینی را من تنظیم کرده و ایشان تصحیح و تنقـیح نمودنـد، کـه بعدها بر طبق آن شورای انقلاب و دولت موقت… تأسیس گردید. شما به کسی این اتهامات پوچ و بی اساس را زده اید که طراح و مؤسس سپاه پاسداران بوده اسـت، طراح و مبتکر «روز قدس» بوده است، طراح اصلی و اولیه برخی دیگر از نهادهای انقلاب بوده است….”
دكتر يزدى متن كامل اين نامه را در صفحه های ٤٣٩ تا ٤٤٥ جلد سوم خاطرات خود آورده است.
با توجه به نقش دکتر یزدی در پیروزی انقلاب و تثبیت جمهوری اسلامی، خواندن نظرات انتقادی وی در مورد انقلاب اسلامی میتواند جالب توجه باشد. دكتر يزدى در صفحه هاى ٤١٠ تا ٤١٢ جلد سوم خاطرات خود، زير عنوان “پيروزى جهل بر ظلم” مينويسد:

پيروزى جهل بر ظلم
روزی که شاه ایران را ترک کرد، جمعبندی تمام ناظران بین المللی این بود که انقلاب ایران پیروز شده است. هر روز تحلیلهای متعددی پیرامون اوضاع ایران در روزنامه های غربی منتشر میشد. یکی از تحلیلگران انگلیسی مقاله ای در این باره نوشت و در پایان چنین جمعبندی کرد که: «انقلاب ایران پیروزی جهل بر ظلم است».
وقتی مقاله و تحلیل این نویسنده‌ی انگلیسی را خواندم بسیار ناراحت و عصبانی شدم و با خود گفتم این غربی‌ها – به خصوص انگلیسى‌ها، نمیخواهند یا نمیتوانند ما را درک کنند؟ این چه نوع قضاوتی در مورد انقلاب ایران است. پس از پیروزی انقلاب هر روز شاهد رویدادهای مختلف و نه چندان مطلوبی، در سطوح متفاوت بودیم.
انگیزه یا علت همه ی این رويدادها، یکسان نبود – هرکدام علت یا علل خاص خود را داشت. اما به تدریج یک علت در این رویدادها شاخص شد و آن جهل و نادانی بود.
جهل در مورد پیچیدگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه جدید و تفاوت‌های اساسی آن با جامعه ساده و ابتدایی مدینه؛ جهل درباره مناسبات جهانی و روابط بین المللی، جهل درباره… این جهل در مواردی از نوع جهل مرکب بود. افرادی با نادانی کارهایی انجام میدادند اما نمیدانستند که نادان هستند و با نادانی خود چه ضررهایی به پیکر جامعه و انقلاب و دین پاک خدا وارد میکنند. هر قدر زمان میگذشت علائم بیشتری از این نادانی ظاهر میشد و افراد بیشتری به این پدیده و زیانهای جبران ناپذیر آن توجه پیدا میکردند.
اراكیهای مقیم تهران گروهی تشکیل داده بودند و جلسات ماهیانه ای برگزار میکردند. کارگردان اصلی این مراسم آقای چنگیز حاجباشی بود. وی در زمان دانشجویی در آلمان بسیار فعال بود و از جمله کسانی بود که به دعوت ما به مصر آمد و یک دوره ی آموزشهای ویژه را گذرانید. بعد از انقلاب گاهی یکدیگر را میدیدیم. ایشان چندبار درگردهمایی های ماهیانه ی اراکیهای مقیم تهران مرا دعوت کرد. در این جلسات ماهیانه، برنامه های متنوع ادبی، هنری، گاه علمی – اجتماعی اجرا میشد. در یک نوبت به مناسبت سالروز انقلاب از من خواستند سخنی بگویم. من ضمن بیان بعضی از خاطرات نوفلوشاتو در روزهای پرهیجان انقلاب، به تحلیل خارجیها از انقلاب، از جمله به مقاله ی آن تحلیلگر انگلیسی اشاره ای کردم و گفتم که وقتی آن مقاله را خواندم خیلی ناراحت و از دست این تحلیلگر عصبانی شدم. اما بعد از انقلاب به تدریج متقاعد شدم که حق به جانب او بوده است، ما دچار جهل و نادانی بودیم و هنوز هم هستیم.
در آن جلسه، آقای بادكوبه ای، شاعر خوش سخن هم حضور داشتند و فی البداهه، شعری سرودند و خواندند. چند روز بعد، ایشان شعر خود را با یادداشتی در کنار آن برای من فرستادند. در این شعر آمده است:
«ما، «ستم» را نشان گرفته بودیم اما، همه تیرها از كمان «دانش» پرتاب نشد. ای كاش، نخست «جهل» را نشانه رفته بودیم.»

گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 176 تاريخ : پنجشنبه 31 تير 1395 ساعت: 22:19