گزارشی تکان دهنده از ازدواج اجباری دختران ٧ تا ١١ساله در روستای پسکگیل نگاه:٢٤ساله بود، از خدمت سربازی که برگشت با کودکی ٩ساله از اهالی روستا نامزد شد. ٦سال بعد به خانه بخت رفتند. جوان سیاهسوختهای است لاغر که همه حواسش را داده به پیچ جاده که در هر خمش انبوه درختان سبز و باغهای پربار نمایان است. آرام میراند. حالا ٣١ ساله است و پدر ٢ فرزند ٥ و یکساله. عروس ١٥ساله زود مادر شد و مرد جوان به یاد میآورد که چقدر از شکمدرد به خود میپیچید. «دلدردش عصبی بود بیشتر. دکتر گفت رگهاش ملتهب میشن و بچه تو شکمش اذیتش میکنه.»
راننده میگوید همه دختران روستا که در کودکی عروس میشوند، این دردها را تجربه میکنند. در پسکسفلی کمتر دختری کلاس پنجم ابتدایی را تمام میکند و پا به مقطع راهنمایی و دبیرستان میگذارد. دهیار میگوید: «دختری که تا پنجم ابتدایی درس خوانده، انگار لیسانس گرفته.»
در آخرین پیچ جاده باغداران در کامیونها آلبالو و گیلاسهای گوشوارهای بار میزنند. کمی جلوتر میدان روستای پسکسفلی از توابع شهرستان خوی در استان آذربایجانغربی پیدا میشود.
مسیر ١١ روستا از اینجا میگذرد. پسک مرکز دهستان است با ٢هزار و ٣٥٠ نفر (٧٥٠ خانوار) جمعیت. به گفته مرادلو، دهیار «روستا دارای مدرسه ابتدایی و راهنمایی است. مدرسه راهنمایی مختص پسران است، دختران به دلیل نبود مدرسه راهنمایی دخترانه در سن پایین به ازدواج ناخواسته تن میدهند و مدرسه را ترک میکنند. این باعث میشود خانوادهها درگیری و طلاق داشته باشند و به تبع آن فرزندانشان آواره شوند و اختلاف خانوادگی و تنش اجتماعی بیشتر شود.»
آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش در سال ١٣٩٥ نشان میدهد که از ٢١٦دانشآموز پسکسفلی، ٩٦ دختر و ١٢٠پسر در مدرسه ابتدایی درس خواندهاند. در مدرسه راهنمایی هم فقط ٤٥دانشآموز پسر درس خواندند. دانشآموز دختر راهنمایی و متوسطه هم ندارد.
طلاق کودکان روستا
پاکنهاد، مشاور و مدرس خانواده میگوید در این روستا زنان جوانی هستند که عروس و داماد و نوه دارند. چند طلاق هم در سالهای اخیر به ثبت رسیده. علت یکی از طلاقها عروسکبازی دختر در خانه شوهر بوده. «میگویند بچه صبح که بیدار میشد دنبال عروسکش میگشت، به همین خاطر طلاقش دادند.»
دخترک دیگری از شوهرش خواسته برایش پفک بخرد. درخواستی که هر روز در خانه پدرش داشت، اما این بار شروع یک دعوای خانوادگی و درنهایت طلاق بود.
٦ماه پیش همایش آسیبهای اجتماعی در پسک برگزار شد. رئیس اداره آموزشوپرورش شهرستان خوی به همراه مشاور هسته مشاوره هم در این همایش حاضر شدند که به اولیا بگویند کودکانشان را به ازدواج ناخواسته مجبور نکنند.
مسجد روستا پر از مردهایی بود که به سخنرانها چشم دوخته و تسبیح میگرداندند. بعد از مسئول نیروی انتظامی، رئیس آموزشوپرورش و روحانی روستا نوبت به پروین پاکنهاد، مشاور و مدرس خانواده رسید.
پیش از این مشاوران مرد برای گفتوگو با اولیا رفته بودند اما این بار مدیر مدرسه خواهش کرده بود یک مشاور زن به روستا بیاید. پاکنهاد پذیرفت که همراه هیأت مسئولان به روستا برود. اول از سخن گفتن امتناع کرد و گفت تا وقتی مادران در این جلسه نباشند، صحبت نمیکند. پنجره نمازخانه بالا را نشان دادند که چند زن از آن سرک کشیده بودند.
پاکنهاد به روستاییان اعتراض کرد که چرا با وجود امکانات رفاهی مناسب در روستا، کمتر کسی به سوادآموزی کودکان علاقه دارد. «این همه کافینت، قهوهخانهها، ماهواره، چرا یک دکه روزنامهفروشی نیست، کسی کتاب و روزنامه برای خانهاش نمیخرد. چرا دختران را در کودکی مجبور به ازدواج میکنید.» مردها سر تکان میدادند که «حق داری.» اما در پایان همه گفتند تا وقتی مدرسه راهنمایی دخترانه ساخته نشود، کسی نمیتواند جلوی این روند را بگیرد.
برای پایاندادن به این ازدواجها تصمیم بر این شد که اهالی ٥٠میلیون تومان جمع کنند تا خیری هم به کمک بیاید و باقی هزینهها را بپردازد اما از بخت بد سال گذشته محصول روستاییان را سرما زد و فقط ١٧میلیون تومان کمک مردمی جمع شد و دهیار هم این مبلغ را به روحانی روستا داد تا صرف توسعه خانه بهداشت روستا شود.
هیچ بعید نیست دختران خندانی که در کوچهها جستوخیز میکنند و خانه دهیار را نشان میدهند، سال دیگر در مدرسه نباشند. این رسم ٢٠، ٢٥ سالهای است که کسی نمیداند چطور در پسک باب شد. دهیار در را باز میکند و زن و ٢ کودک و گلهای وحشی باغچه سلام میکنند. غروب است، در بهارخواب زیرانداز میاندازند و تا آسمان سیاه میشود، از مشکلات روستا میگویند. «این هم بدبختی ما است. بارها از مردم خواستیم این کار را نکنند. تبعاتش را گفتیم. از مرکز بهداشت شهرستان آمدند و انواع بیماریها را گفتند اما کسی گوشش بدهکار نبود. دختران روستا واقعا تیزهوشند اما متاسفانه حمایت نمیشوند.»
رویا و یاسین روی پلهها بازی میکنند. روزهای آخر رمضان است. از بلندگوی مسجد آواز ربنای شجریان بلند میشود و لای سپیدارها میپیچد. اعتراضهای دهیار تا امروز نتیجه نداده. «وقتی چیزی عقیده شد مشکل میشود تغییرش داد. من هر چه به اهالی میگویم آنها جواب میدهند که هروقت مدرسه ساختید، ما دخترانمان را میفرستیم. از آن طرف آموزشوپروش میگوید شاگرد بدهید تا ما مدرسه بسازیم. از طرف دیگر روستاییان اختلاط دختر و پسر را قبول ندارند و خیلی حساس هستند که دختران بعد از کلاس سوم و چهارم باید جدا شوند. امسال فکر کنم حداکثر ٢نفر برای کلاس پنجم ثبتنام کردند و ما نمیدانیم چطور برای ٢نفر کلاس مجزا برگزار کنیم. متاسفانه ما همهجا نامه دادیم. دوران احمدینژاد به رئیسجمهوری، به فرمانداری، مدیر آموزش ابتدایی و همه مسئولان نامه نوشتیم و آنها را درجریان گذاشتیم. در آخرین همایش پیشگیری از آسیبهای اجتماعی هم مشاور آمد و از نزدیک وضع را دید.» بچهها زود ازدواج میکنند و زود هم بچهدار میشوند. دهیار که متولد ٥٢ است زیر بار ازدواج زودهنگام نرفت و همین باعث شد مشکلاتی در خانه داشته باشد. «من سنتشکنی کرده بودم. در خوی دیپلم گرفتم و به دانشگاه رفتم و ادبیات فارسی خواندم.»
کودکانی که پیر میشوند
میگویند عروسی تازهای در راه است. دختری که سوم ابتدایی است قرار بهزودی نامزد شود. یکی دیگر را مثال میزنند که در ١٢سالگی ازدواج کرد و حالا در ٢٦سالگی مادر کودکی ١٤ساله است که بعید نیست همین روزها ازدواج کند. «زن برادر خودم یک پسر ١٠ساله دارد و یک پسر٥ ساله. خودش٢٠ ساله است. همه این طورند. یواشیواش باید این فرهنگ عوض شود. شاید اگر مدرسه بسازند کمی بهتر شود. دخترانی که راضی به ازدواج نشوند باید ١٠کیلومتر بروند خوی و درس بخوانند.»
زن دهیار میگوید دخترکانی که زود مادر میشوند اغلب دچار بیماریاند. «دندانها و موهایشان میریزد. شکمشان درد میکند. خیلی زیاد هم مریض میشوند. بعضی در خانه شوهر عادتماهیانه میشوند. لاغرند، بچههایشان هم ضعیف است و قدشان کوتاه میماند. دخترها معمولا با مادرشوهر زندگی میکنند. چند ماه اول از آنها نگهداری و پذیرایی میشود اما بعد همه کارهای میافتد گردن آنها. روحیهشان خراب است و عصبی هستند. زود پیر میشوند.»
همسران کودک، مادران کودک
اغلب دختران روستا با پسرانی ١٠سال بزرگتر از خود ازدواج میکنند. پديده «همسران كودك» به جز اینکه خود يك مسأله اجتماعی است، مسأله ديگری را هم نشان میدهد: «تعداد «مادران كودك» با ۵/۶ برابر فزونی نسبت به «پدران كودك» گويای اين مهم است كه دختران خردسال و كودك در سنين ١٨-١٠ سالگی، عمدتا (۸۵درصد) همسر مردانی شدهاند كه در سنين بالای ۱۸سال قرار دارند و فقط ۱۵درصد از اين قشر كودكان با كودكان همسنوسال يا همنسل خود ازدواج كردهاند.»
همسرکودکان خیلی زود تبدیل میشوند به مادرکودکان و این آغاز چالش سلامتیشان است. پس از سیستانوبلوچستان، استانهای خراسانرضوی و خوزستان با ١٥٨مورد، آذربایجانشرقی ٩٩ مورد، آذربایجانغربی ٩٠مورد و کرمان با ٨٧مورد به ترتیب بیشترین آمار تولد نوزاد از مادران کمسن را در ٩ماهه نخست سال ٩٣ دارند.
کودکان میتوانند خانوادهای سالم، کارآمد و با کارکرد مثبت بنا کنند؟ ثریا عزیزپناه، عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان میگوید، نه. «اگر کودک دچار آسیبهایی همچون تجربه زودهنگام جنسی، بارداری و زایمان زودهنگام یا تحمل خشونت از طرف همسر یا افراد خانواده وی شود، بهطور قطع این موضوع منتهی به آسیبهای جدی میشود که براساس آن ممکن است؛ کودکهمسر یا کودکمادر به خود یا دیگران آسیبهای جدی وارد کند و این آسیبها میتواند به سطح جامعه تسری یابد.» اقتصادانان آموزشوپرورش هم معتقدند که سرمایهگذاری در آموزش دختران، پربازدهترین سرمایهگذاری در جهان درحالتوسعه است. اما اهالی پسک این نظر را باور ندارند و بهبود وضع کودکان و خانواده را در ازدواج زودهنگام میبینند.
آلبالوها بر شاخه، زیر نور چراغها برق میزنند. راننده جوان به جاده اصلی خوی میرسد. نیشترمزی میزند و میپرسد: «شاید اگر مدرسه درست کنند، مشکل حل شود.»
عروسی خوبان/طلاق به دلیل درخواست عروسک و پفک در خانه شوهر - پایگاه خبری گیل نگاه | رسانه فرهیختگان گیلان
- - , .
.
گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 22 تير 1395 ساعت: 4:58