نوشتن به رسم زندگی ... [ ماری ]

وقتی با قدرت و انگیزه آرزوهامو فریاد میزدم فک نمی کردم زندگی ممکنه منو دچار واقعیت هایی کنه که گاهی
از مقابله باهاشون وحشت تمام وجودم رو می گیره

اما من یه دیدگاه دارم

زندگی در خوشبینانه ترین حالت برای من 70 سال مفید داره ( اگه دچار بلایای طبیعی و غیر طبیعی نشم ! )

22 سالش رفت ( البته 22 سالگی که تازه شروع شد )

ارزشش رو داره 48 سال باقی مونده که به شدت هم کوتاهه به طریق نارضایتی بره ؟!
و تن پوشی رو تنم کنم که به تنم زار میزنه ؟!

اصلن انصاف نیست که یه کسایی بالا سرت باشن و هی بگن این راهه این چاهه و تو رو به راه خودشون متقاعد کنن!

خدا خودش که بالا دست همست اینقدر آقابالاسر بازی درنمیاره خب !

ای کاش واسه ی همه ی آدما حق حیات و انتخاب قائل باشیم ... حق اشتباه اشتباه اشتباه ...

باید راه افتاد و زمین خورد
راه افتاد و اشتباه کرد
راه افتاد و برگشت

این قاعده و قانون های من در آوردی آدم ها ...
این قانون ها و قاعده های الکی ...

ولی من جا نمیزنم ;)

چرخ برهم زنم ار غیر مرادم باشد