سوم شعبان تولد با سعادت رحمة الله الواسعة علی خلقه حسین بن علی تهنیت

ساخت وبلاگ

زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) / ترجمه نجفى ؛ ؛ ص262
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ*
بخشهاى شرح حال حضرت حسنين ع
بخش يازدهم ولادت و نام و نقش انگشتر حضرت حسنين
1- در كتاب: مناقب مينگارد: امام حسين عليه السّلام در سال جنگ خندق، در مدينه طيبه، روز پنجشنبه، يا سه شنبه، پنجم ماه شعبان، سنه چهارم هجرى، ده ماه و بيست روز بعد از ولادت امام حسن متولد شد. نام آن بزرگوار (بعربى) حسين و در تورات: شبير و در انجيل: طاب است.
كنيه آن حضرت: ابو عبد اللَّه و ابو على ميباشد. لقبهاى آن بزرگوار:
شهيد سعيد و سبط ثانى و امام ثالث است.
2- در كتاب: كشف الغمه از كمال الدين نقل ميكند: كنيه امام حسين فقط: ابو عبد اللَّه است. ولى لقبهاى آن حضرت فراوانند بدين شرح:
رشيد، طيب، وفى، سيد، زكى، مبارك، تابع رضايت خدا و سبط. و مشهورترين آنها: زكى است. ولى عاليتر از همه همان لقبى است كه جد بزرگوارش براى آن حضرت
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) / ترجمه نجفى، ص: 263
و امام حسن قرار داد و فرمود: ايشان:
بزرگ جوانان اهل بهشت ميباشند بنا بر اين كلمه: سيد و سبط اشرف لقبهاى آن حضرت است. زيرا در حديث صحيح از پيغمبر خدا وارد شده كه فرمود: حسين يكى از سبطها ميباشد. و ...
3- صدوق در كتاب: علل و امالى از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام روايت ميكند كه فرمود: وقتى فاطمه اطهر حضرت امام حسن عليه السّلام را زائيد بحضرت امير گفت: نامى براى اين نوزاد انتخاب كن.
امير المؤمنين فرمود: من در نامگذارى وى بر پيغمبر خدا سبقت نخواهم گرفت.
موقعى كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم آمد آن مولود مسعود را در حالى بحضور آن حضرت آوردند كه پارچه زردى به آن حضرت پيچيده بودند. پيمبر خدا فرمود:
آيا نگفتم: پارچه زرد به وى نپيچيد!؟
آنگاه آن بزرگوار آن پارچه زرد را باز كرده بدور انداخت و يكپارچه سفيد به او پيچيد. سپس بحضرت امير فرمود: آيا نام اين كودك را نهادهايد؟
گفت: در نامگذارى وى بر تو سبقت نخواهم گرفت.
رسول اعظم فرمود: من هم راجع به اين موضوع بر خداى خود سبقت نميگيرم.
خداى عليم به جبرئيل وحى كرد: براى حضرت محمّد نوزادى متولد شده.
بزمين هبوط كن و پس از اينكه سلام مرا بر آن حضرت رساندى و تبريك گفتى به وى بگو: چون على بن ابى طالب از براى تو نظير هارون است براى موسى لذا اين نوزاد را با پسر هارون همنام قرار بده. جبرئيل پس از نزول بزمين و تهنيت به رسول خدا به آن حضرت گفت:
خداى سبحان تو را مأمور نموده كه اين كودك را همنام پسر هارون قرار دهى. پيغمبر خدا فرمود: نام پسر هارون چه بود؟ گفت: شبر. فرمود: زبان من
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) / ترجمه نجفى، ص: 264
عربى است. گفت: نام او را حسن بگذار.
هنگامى كه حسين متولد شد خداى رؤف به جبرئيل وحى كرد: پسرى براى حضرت محمّد متولد شده، تو بزمين هبوط كن و پس از اينكه به آن حضرت تهنيت گفتى بگو: چون على بن ابى طالب عليه السّلام براى تو نظير هارون است براى موسى لذا اين نوزاد را با پسر هارون همنام كن.
جبرئيل پس از اينكه بزمين آمد و به رسول خدا تبريك گفت به آن حضرت گفت: على براى تو نظير موسى است براى هارون، اين نوزاد را با پسر هارون همنام كن.
رسول اعظم فرمود: نام او چه بود؟ گفت: شبير، فرمود: زبان من عربى است. گفت: نام وى را حسين بگذار.
4- در كتاب: عيون اخبار رضا از حضرت على بن الحسين از اسماء بنت عميس روايت ميكند كه گفت: هنگام ولادت حضرت حسنين من قابله جدهات فاطمه زهراء بودم. موقعى كه حضرت حسن متولد شد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمد و فرمود: اى اسماء فرزندم را بياور! من آن نوزاد عزيز را در حالى كه يك پارچه زرد به او پيچيده بودم بحضور پيغمبر خدا بردم، رسول اكرم آن پارچه را بدور انداخت و فرمود: آيا بشما نگفتم: نوزاد را در ميان پارچه زرد نپيچيد! من آن حضرت را در ميان يك پارچه سفيد پيچيدم و بحضور آن بزرگوار بردم.
پيامبر اكرم اذان بگوش راست و اقامه بگوش چپ حسن گفت.
آنگاه بحضرت امير فرمود: نام اين فرزند مرا چه نهادهايد؟ على گفت:
يا رسول اللَّه! من در نامگذارى او بر تو سبقت نميگيرم.
حضرت رسول فرمود: من هم بر خداى خودم سبقت نخواهم گرفت.
سپس جبرئيل نازل شد و گفت:
يا محمّد! خداى على اعلا تو را سلام ميرساند و ميفرمايد: چون على براى تو
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) / ترجمه نجفى، ص: 265
نظير هارون است براى موسى و پيغمبرى بعد از تو نخواهد بود، لذا اين پسرت را با پسر هارون همنام كن! پيامبر خدا فرمود: نام پسر هارون چه بود؟ گفت: شبر. فرمود: زبان من عربى است. گفت: نام او را حسن بگذار، لذا رسول اعظم اسلام او را حسن ناميد.
هنگامى كه روز هفتم ولادت امام حسن فرا رسيد پيغمبر خدا صلى اللَّه عليه و آله دو قوچ ابلق براى او عقيقه كرد، آنگاه يك ران از آنها را با يك اشرفى به قابله امام حسن عطا كرد.
سپس سر مبارك او را تراشيد و به وزن موى سرش نقره صدقه داد و سر آن نوزاد را با خلوق (كه يكنوع عطرى است) معطر نمود. و فرمود: اى اسماء! خون ريزى كار مردمان زمان جاهليت بود.
اسماء ميگويد: بعد از يك سال بود كه حضرت حسين عليه السّلام متولد شد.
نيز حضرت رسول آمد و فرمود: اى اسماء! فرزند مرا بياور، من امام حسين را در حالى كه در ميان يك پارچه سفيد پيچيده بودم به پيغمبر اعظم تقديم نمودم.
رسول اكرم بگوش راست امام حسين اذان و بگوش چپش اقامه گفت.
آنگاه حسين عليه السّلام را در كنار خود نشانيد و گريان شد.
من گفتم: پدر و مادرم بفدايت، براى چه گريان شدى!؟ فرمود: براى اين پسرم گريه كردم، گفتم: اين مولود الساعه متولد شده است. فرمود: وى را گروهى ستمكيش خواهند كشت، خدا شفاعت مرا نصيب آنان ننمايد.
سپس فرمود: اى اسماء! اين موضوع را بفاطمه مگو، زيرا فاطمه تازه اين كودك را زائيده است.
آنگاه حضرت محمّد بحضرت امير فرمود: نام اين فرزند را چه نهادهايد؟
گفت: يا رسول اللَّه! من در نامگذارى او بر تو سبقت نخواهم گرفت، در صورتى كه دوست دارم نام وى را: حرب بگذارم.
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) / ترجمه نجفى، ص: 266
پيامبر خدا فرمود: من هم در نامگذارى وى بر پروردگارم سبقت نخواهم گرفت.
پس از اين گفتگوها جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمّد! خداى مهربان تو را سلام ميرساند و ميگويد: چون على عليه السّلام از براى تو نظير هارون است براى حضرت موسى لذا اين پسر خود را با پسر هارون همنام كن.
پيغمبر خدا فرمود: نام پسر هارون چه بود؟ گفت: شبير. رسول خدا فرمود: زبان من عربى است. جبرئيل گفت: نام او را حسين بگذار.
لذا پيامبر اعظم اسلام نام آن حضرت را حسين نهاد. هنگامى كه روز هفتم ولادت حسين عليه السّلام فرا رسيد پيغمبر خدا دو قوچ ابلق از براى او عقيقه نمود و يك ران گوسفند و يك دينار طلا بقابله داد و سر آن بزرگوار را تراشيد، آنگاه به وزن موى سرش نقره صدقه داد و سر آن حضرت را با عطر معطر نمود و فرمود:
اى اسماء! خونريزى كار زمان جاهليت بوده است. و ...
5- در كتاب: عيون اخبار رضا عليه السّلام از حضرت امام حسن عليه السّلام نقل ميكند كه فرمود:
روز هفتم نام او را حسن نهادند و نام حسين از نام حسن گرفته شد و فاصله ولادت ايشان بيشتر از يك مدت حمل نبود. و ...
6- نيز در كتاب سابق الذكر از حضرت على بن الحسين عليه السّلام روايت ميكند كه فرمود: پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله همان روزى كه امام حسين متولد شد اذان بگوش آن حضرت گفت.
7- نيز در همان كتاب از حضرت على بن الحسين عليهما السّلام روايت ميكند كه فرمود: حضرت فاطمه زهراء براى حضرت حسنين عليهما السّلام يك گوسفند عقيقه نمود و يك ران گوسفند را با يك دينار طلا بقابله داد. و ...
8- در كتاب: علل الشرائع از جابر روايت ميكنيد كه گفت: حضرت زهراى اطهر بامام حسن حامله شد و او را زائيد، رسول اكرم دستور داده بود كه
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) / ترجمه نجفى، ص: 267
نوزاد را در ميان پارچه سفيد ببندند، ولى آنان وى را در ميان پارچه زرد بستند آنگاه فاطمه اطهر بحضرت امير گفت: نام اين نوزاد را بگذار، حضرت امير فرمود: من در نامگذارى او برسول خدا سبقت نخواهم گرفت.
سپس پيغمبر اعظم اسلام آمد و حسن را گرفت و بوسيد و زبان خود را در دهان وى نهاد، حضرت حسن زبان پيامبر خدا را مىمكيد.
سپس پيغمبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به آنان فرمود: آيا من قبلا بشما نگفتم: او را در ميان پارچه زرد نپيچيد!! آنگاه آن حضرت يك پارچه سفيدى خواست، وقتى آوردند امام حسن را در ميان آن پارچه پيچيد و پارچه زرد را بدور انداخت.
پس از اين جريان اذان بگوش راست و اقامه بگوش چپ آن حضرت گفت.
بعدا بحضرت امير فرمود: نام اين نوزاد را چه نهادهايد؟
گفت: من در نامگذارى وى بر شما سبقت نخواهم گرفت.
رسول اعظم فرمود: من هم به پروردگار خود سبقت نميگيرم.
سپس خداى رؤف به جبرئيل وحى كرد: پسرى براى حضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله متولد شده، تو بسوى آن حضرت برو، سلام و تبريك از طرف من و خودت به آن بزرگوار بگو، و به آن حضرت بگو: چون على بن ابى طالب عليه السّلام از براى تو نظير هارون است براى حضرت موسى لذا اين نوزاد را با پسر هارون همنام كن! جبرئيل عليه السّلام بسوى حضرت رسول هبوط كرد و از طرف خدا و خويشتن به پيامبر اكرم اسلام تهنيت و تبريك گفت. آنگاه بحضرت رسول گفت:
خدا تو را مأمور نموده كه اين مولود مسعود را با پسر هارون همنام نمائى.
فرمود: نام پسر هارون چه بود؟ گفت شبر. فرمود: زبان من عربى است! گفت: نام وى را حسن بگذار، لذا آن بزرگوار حسن ناميده شد.
موقعى كه حضرت حسين متولد شد حضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم نزد ايشان آمد و همان اعمالى را كه براى امام حسن انجام داده بود براى امام حسين نيز انجام داد.
آنگاه جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و گفت: خداى رؤف بتو سلام ميرساند
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) / ترجمه نجفى، ص: 268
و ميفرمايد: چون على براى تو نظير هارون است براى حضرت موسى لذا اين نوزاد را با پسر هارون همنام بگردان. فرمود: زبان من عربى است. گفت: نام وى را حسين بگذار. لذا رسول اعظم صلى اللَّه عليه و آله او را حسين نام نهاد.
9- در كتاب: علل الشرائع از سالم روايت ميكند كه گفت:
پيغمبر معظم اسلام فرمود: من اين دو فرزندم را با دو فرزند هارون كه شبر و شبير نام داشتند همنام كردم.
10- نيز در همان كتاب از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله نقل ميكند كه فرمود:
اى فاطمه! نام حسن و حسين در رديف نام دو فرزند هارون است كه شبر و شبير نام داشتند، زيرا كه ايشان نزد خدا گرامى هستند.
11- در كتاب: معانى الاخبار از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام روايت ميكند كه فرمود: جبرئيل نام حسن را با يك پارچه حرير از بهشت براى پيغمبر اكرم اسلام هديه آورد، نام حسين هم از نام حسن گرفته شده است.
12- نيز در همان كتاب از عكرمه نقل ميكند: موقعى كه فاطمه اطهر حضرت امام حسن را زائيد و آن نوزاد را نزد پيامبر اعظم اسلام آورد آن حضرت نام وى را حسن نهاد. هنگامى كه امام حسين را متولد كرد نيز او را بحضور رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آورد و گفت:
يا رسول اللَّه! اين نوزاد نيكوتر از آن است. آنگاه حضرت پيغمبر خدا او را حسين ناميد.
13- در كتاب: امالى از حضرت امام رضا عليه السّلام روايت ميكند كه فرمود:
نقش انگشتر امام حسن عليه السّلام العزة للَّه و نقش انگشتر امام حسين عليه السّلام إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ بود. الى آخر حديث.
14- در كتاب: عدد از زوجه عباس كه او را ام الفضل ميگفتند نقل ميكند كه به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله گفت: در عالم خواب ديدم كه گويا: عضوى از اعضاى تو در كنار من قرار گرفته است!!
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) / ترجمه نجفى، ص: 269
رسول اكرم فرمود: تعبيرش اين است كه فاطمه اطهر پسرى مياورد و تو متكفل وى خواهى شد.
موقعى كه حضرت زهراء امام حسن را زائيد پيغمبر اعظم اسلام امام حسن را به ام الفضل داد، وى امام حسن را از شير قثم (بضم قاف و فتح ثاء) ابن عباس شير داد.
15- در كتاب: امالى از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام روايت ميكند كه فرمود: همسايگان ام ايمن بحضور پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله و سلم آمدند و گفتند:
يا رسول اللَّه! ام ايمن شب گذشته از شدت گريه خواب نرفت، وى همچنان گريه ميكرد تا اينكه شب را صبح نمود!! پيغمبر اعظم صلى اللَّه عليه و آله بسراغ ام ايمن فرستاد، هنگامى كه وى بحضور پيامبر اكرم مشرف شد آن حضرت به او فرمود: خدا چشم تو را گريان نكند، براى چه گريستى!؟
گفت: يا رسول اللَّه ديشب خواب بسيار بزرگ و خطرناكى ديدم و بدين جهت تا صبح اشك ريختم، فرمود: خواب خود را براى رسول خدا شرح بده، چون كه خدا و رسول داناترند، گفت: يا رسول اللَّه براى من ناگوار است كه خواب خود را بگويم، فرمود: تعبير خواب تو اين طور كه گمان ميكنى نيست، آن را براى رسول خدا شرح بده.
گفت: در شب گذشته ديدم گويا: بعضى از اعضاى تو در ميان خانه من افتاده است!! فرمود: اى ام ايمن چشم تو بخواب برود، فاطمه حسين را خواهد زائيد و تو حسين را پرورش و شير خواهى داد. بدين تعبير بعضى از اعضاى من در خانه تو خواهد بود.
موقعى كه حضرت زهراء امام حسين را زائيد و روز هفتم آن حضرت فرا رسيد پيغمبر اكرم دستور داد تا سر مبارك امام حسين را تراشيدند و به وزن موى سرش

گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 137 تاريخ : دوشنبه 20 ارديبهشت 1395 ساعت: 9:48