جایگاه زبان در فلسفه

ساخت وبلاگ
تعریف زبان
(تعین زبان، تحدید زبان، تشخیص و مشخص کردن واژه ای که می خواهیم در باره ی آن صحبت کنیم. مشخص کردن دایره و وسعت چیز هایی که "زبان" به آن اشاره می کند و ...)
=======================

می خواهیم ببینیم زبان را به چه چیزی باید اطلاق کنیم. (تعریف زبان)

1. ابتدا فرض کنید یک نفر لال است و قدرت تکلم با حنجره و تارهای صوتی و لب و دهان را ندارد.
شما با این فرد صحبت می کنید و او متوجه می شود و در پاسخ او هم با همان زبان الکن خودش یک جور با آواهای خاص منظورش را به شما می رساند و شما هم متوجه می شوید.
آیا اینجا ارتباط برقرار شده یا نه؟
آیا اینجا گفتگو صورت گرفته یا نه؟
آیا اینجا انتقال مفاهیم و معانی (از ذهن ایشان به ذهن شما) صورت گرفته یا نه؟

2. حالا همین انجمن اینترنتی خودمان را تصور کنید.
الان من اینجا تایپ می کنم و شما آنجا.
ممکن است یک نفر پشت این سیستم اصلا نه حنجره داشته باشد و نه گوش.
اصلا یک نفر ممکن است پشت سیستم نشسته باشد که به صورت مادرزاد مثل استیون هاوکینگ باشد!
آیا اینجا انتقال مفاهیم و معانی صورت می گیرد یا نه؟ آیا گفتگو و ارتباط داریم یا نه؟

3. مثال سوم. پانتومیم.
در پانتومیم هم یک سری مفاهیم و حرف ها با اشارات تن منتقل می شود.


یا مثلا حرف های نگفته ای که با حرکات چشم انجام می شود! یک نگاه عاشقانه معشوق مفاهیم عمیقی به عاشق منتقل می کند که اصلا بعضی وقت ها واژه هایی برایش در نظر گرفته نشده...
یا دیگر مثال اعظم!!! : نگاه مادرشوهر! گاها دیده شده در مجالس فامیلی مادرشوهری و عروسی یک نگاه تقریبا مهربانانه!!! در چشم هم انداخته اند و از همان نگاه سالها کتاب ها نوشته شده ....

حالا باید دوباره برگردیم ببینیم منظور ما از زبان چیست؟
آیا منظور ما از زبان و سخن و گفتگو... تنها بسامدی صوتی ناشی از حرکات امواج هوا است؟؟؟؟
پس در این صورت این نوشته های ما اینجا آیا حکم گفتگو و مکالمه را ندارد؟
یا آیا هر انتقال پیام ارادی ای می شود زبان؟
در این صورت باید نگاه مادر شوهر، خواهر شوهر که به خوبی معانی مورد نظر را به قلب عروس منتقل می سازد را هم "زبان" و "مکالمه" و "سخن" و "گفتگو" تلقی کنیم!

حالا با این توصیفات برویم سراغ کودک.

اول اینکه کودک پیش از یاد گرفتن ماما و بابا با جهان تعامل دارد!
با گریه های ارادی با تکان دادن دست و پا و سر و ... منظورش را به خوبی می رساند...جایگاه زبان در فلسفه
(یک موضوع جالب اینجا وجود دارد که چون فرعی است بازش نمی کنم ولی خیلی خیلی عالی است برای بررسی. اینکه این کارها در ابتدا به نظر می رسد غیر ارادی است. مثلا گریه کردن در هنگام گشنگی یا وقتی که خودش را خیس کرده. و بعد اینها ارادی می شود! از آن جالب تر اینکه الان هم ما انسان ها وقتی یک چیزی در پایمان فرو می رود به نظر می رسد غیر ارادی جیغ از خودمان در می کنیم. ولی همین را هم می توان کنترل کرد... اینجا یک مقدار در موردش تحقیق کرده ام... خیلی موضوع جالبی است... باشد به وقتش... ان شاء الله)

این حرکات بچه یک انتقال مفهوم ارادی از ذهن بچه به ذهن پدر و مادر است که پیش از اینکه دهان بچه قادر به ایجاد کلمات باشد، انجام می گیرد!!!



این زبان است یا نه؟
اگر این زبان نباشد، همان طور که پیش تر گفتم همه ی آن تایپ ها و نوشته ها و پانتومیم و ... را باید از فهرست زبان خارج کنیم و فقط و فقط زبان را حرکات هوا بدانیم.

===================

حالا یک مقدار بالاتر برویم.
پیش از اینکه طرف زبان یاد بگیرد چه می کرده؟
اصلا چجوری زبان یاد گرفته؟؟؟؟

اول این نکته را گوشزد بکنم که در دانش رایانه بخشی هست به نام "یادگیری ماشین" یا "هوش مصنوعی" در این مباحث ما با یکی از ویژگی های مهم انسان آشنا می شویم، اینکه هر لحظه تصاویر در حال عوض شدن هستند!

ممکن است ما فکر کنیم که کودک هنگام یاد گیری واژه ی "مامان" یک تصویر از مادرش ضبط کرده و هر وقت "مامان" را می شنود آن تصویر را از ذهنش بازخوانی می کند...

اما این اشتباه است. چرا که "مامان" یک تصویر ثابت نیست!
مامان ِ امروز ممکن است لباس مشکی پوشیده باشد و فردا لباس سفید.
مامان ممکن است امروز مویش را قرمز کرده باشد و فردا صورتی
مامان ممکن است امروز ابرویش را بردارد یا فردا یک قسمت بزرگ از صورتش زخم شده باشد ...
موضوعی که در دانش رایانه به ما می گویند این است که یک انسان (یا یک ماشینی که قرار است به جای انسان باشد) هیـــــــــــــــچ گاه با دو تصویر یک سان روبرو نمی شود!

اینها را گفتم که بگویم: کودک واژه ی "مامان" را روی یک یا صد یا هزار تصویر بصری خشک نمی گذارد! بلکه روی یک سری تصاویر انتزاعی ذهنی ناشی از آن تصاویر بصری می گذارد!!!

حالا من از شما دوباره سوال می کنم.
آیا این تصاویر انتزاعی ذهنی خودش یک زبان نیست؟

به نظر من پیش از اینکه کودک با زبان پارسی و انگلیسی و ... با دنیا تعامل برقرار کند با این زبان با دنیا تعامل برقرار می کرده است. یعنی با زبان الگو های ذهنی. (الگو ها. تصاویر. واژه های تصویری!!!، معانی، مفاهیم، حتی شاید معانی و مفاهیم بدون تصویر!!!)
الان هم همین طور است.
ما (به عنوان کودکان دیروز) همین الان هم پیش از اینکه با واژگان پارسی و عربی با جهان تعامل و تبادل نظر داشته باشیم داریم با آن زبان با دنیای خارج (و البته خودمان نیز!) تعامل و ارتباط برقرار می کنیم و معانی و مفاهیم را رد و بدل می کنیم!
در حقیقت می توان گفت یک بار آن واژگان به این واژگان (عربی و انگلیسی و پارسی) ترجمه می شود و سپس این واژگان در خارج استعمال می شود!

(اینجا هم یک سری بحث های فرعی خیلی خیلی خیلی قشنگ مطرح می شود و نیاز مند زمانی جداگانه است که بهش فکر شود . مثلا اینکه آن زبان دقیقا چگونه است؟ بیاییم یک مقدار به آن زبان دقت کنیم و سعی کنیم با آن زبان حرف بزنیم. بیاییم ببینیم بالاتر از آن زبان چگونه و چطور است؟ آیا آنجا هم ابزاری است؟ یا اینکه آنجا ما بدون ابزار نشسته ایم (اگر خاطرتان باشد گفتم که هر استفاده با ابزاری باید منتهی به یک استفاده ی بدون ابزار شود) یا اصلا نکند خود ما ابزار باشیم!؟ و ...همین طور اینکه این ترجمه ها دقیقا چگونه صورت می گیرد؟ یعنی چگونه ما انتزاع می کنیم و چگونه قرار داد می بندیم برای خودمان و چگونه به آن قرارداد عمل می کنیم و مثلا هر وقت معنایی انتزاعی از مادر به ذهنمان رسید کلمه ی پارسی مادر یا انگلیسی mother را در ذهن خود می آوریم.)


در نهایت فکر کنم باید در این دو راهی یکی را انتخاب کرد.
  • یا به جا به جایی هوا بگوییم زبان!
  • یا به ابزار انتقال معانی

دومی آن قدر بزرگ است که شاید کل جهان را در بر بگیرد!

گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 93 تاريخ : سه شنبه 3 فروردين 1395 ساعت: 23:31