اوج حس جدایی از معشوق در این شعر...

ساخت وبلاگ
اوج حس جدایی از معشوق در این شعر...
تنم در کوره ی تب سوووزد امشب... اوج حس جدایی از معشوق در این شعر...

روانم درد و رنج افروزد امشب...اوج حس جدایی از معشوق در این شعر...

فلک از روی تو در محفل من...

چرا شمعی نمی افروزد امشب...اوج حس جدایی از معشوق در این شعر...

مرا از تب؛ نباشد ناله ی درد...

نترسم از لب خشک و رخ زرد...

از آن نالم که "تب" در روز دیدار...

مرا زان ماه مهر افزا جدا کرد...اوج حس جدایی از معشوق در این شعر...

ور امشب می رسیدی بر سر من...

وگر می آرمیدی در بر من...

بجای دوزخ هجران اوج حس جدایی از معشوق در این شعر... و حسرتاوج حس جدایی از معشوق در این شعر......

بهشتی می دمید از بستر من...

یکی از بهترین شعرهای تاریخ ادبیات... از رعدی آذرخشی...

اوج حس جدایی از معشوق در این شعر نهفته است

و صدای بنان هم که...

- - , .

گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت: 5:27