جمود ذهنی و پریشان گوی های علمای فرهنگی قوم

ساخت وبلاگ
اگر فردوسی گفته «هنر نزد ایرانیان است و بس !» و راه را بر دیگران بسته که این یکی فقط از ما برمی آید و بس !...شاید از منظر کلام شاعرانه قابل اغماض باشد. زیرا که شاعر مسافر کشور خیال است و شاعران به مدد قوه تخیل و اغراق ، کاه را کوه سازند و «در وادی حیرت تازند» (فی کل واد یهیمون. سوره شعراء/ آیه ۲۲۵) اما ایمان به این گزافه گویی و واقعیت انگاشتن این تخیلات شاعرانه و بسط و گسترش این نوع اندیشه در ابعاد مختلف زندگی از سوی مرد عادی که باید عقل را راهبر خویش قرار دهد ، حیرت آور است و از علماء قوم فاجعه ! و متاسفانه علما گرفتار افکار انحرافی باستانگرایی ما دچار چنین فاجعه ای تاسف بار بوده اند و آثار آن را می توان در نوشته های این آقایان می توان دید.

استاد نامدار ما گوشه ای از این قوه هنر ایرانی را که دیگران از داشتن آن محرومند ، در زمینه لغت نگاری زبان عربی نشان دهد و اینکه علی الاصول ملت مغلوب نیاز به فرا گرفتن زبان ملت غالب دارد و ... ایرانیان نیاز به یادگیری زبان عربی پیدا میکنند و موضوع نیاز به کتاب لغات عربی پیش می آید ...... اما که باید بنویسد ؟ قاموس نگاری هنر است و هنر که نزد ماست و بس! و «تنها قومی که شایستگی این کار را داشتند ایرانیان بودند....» ! (سید جعفر شهیدی. بحثی درباره کتاب العین..).

حال به عنوان نمونه به صورت مجلسی از گفتگوی زعمای فرهنگی قوم توجه فرمائید تا با عمق جمود فکری این مردمان شونیزم زده بیشتر آشنا شوید و ببینید که تعصب ناصواب چه ها ممکن است به سر اندیشه آورد و فکر و دماغ انسان را تا چه حد می تواند دچار جمود ذهنی و پریشان گویی سازد. قضیه آن است که در گرماگرم زبانسازی علمای عظام، پیشنهادی به فرهنگستان رسیده بدین مضمون که کلمه «بـَرید» و یا «اُسکدار» به جای کلمه پست انتخاب شود و فرهنگستان پیشنهاد را در جلسه سی ام خود در مورخ بهمن ۱۶۱۴ (ظاهرا تاریخ یزدگردی است که بعدها درازترش کرده و تاریخ شاهنشاهی اش کردند !) به بحث گذاشته و بحث بر سر کلمه «برید» است :

شفق(رضا شفق تبریزی) : برید را شاید از «بردن» و طی مسافت گرفته اند (!)...

رئیس(وثوق الدوله) : این کلمه در اخبار صدر اسلام استعمال شده و احتمال می رود عربی باشد.

شفق : استعمال کلمه در صدر اسلام دلیل عربی بودن آن نیست و عرب ها بسیاری از کلمات را از فارسی گرفته اند (!)

سعید نفیسی : به طور کلی اصطلاحات اداری اداری را عرب ها از ایران گرفته اند (!!!)

فروغی : فرمایش آقای نفیسی را تایید می کنم لغاتی که مخصوص عالم تمدن بوده از فارسی گرفته شده و ما بنا را بر این می گذاریم (!!!) کلماتی که مورد تردید است به منزله فارسی قلمداد شود. برید را حامل پست میگیریم که پست را می برد....» (مجله یغما.سال اول.شماره دوم)

البته برید پست را نمی برد ، محموله پستی را می برد !، و اگر از بریدن / بردن نباشد که از لحاظ ساختار و قاعده (؟) با هیچ معیاری جور در نمی آید ، می توان آن را از مصدر «.......» ! گرفت. بدین معنی که اسب چاپار در راه از فرط خستگی ایستاده و تغوط کرده بود که سوار از سر خشم نهیب برآورده که «بـرید!» بکسر الاول علی اصح القولین !.... و در بعضی نسخ با ضم اول آمده ، یعنی «درمانده» که سهو است. و عرب از سر جهل بر دقایق و ظرافت فارسی آن را با فتح اول خوانده ، برید گوید. اما صحیح همان بـُود که گفته آمد ! و این چنین بوده که هر چه لفظ مربوط به تمدن بوده از طرق چنینی ! تماما از زبان ما به زبان عربی داخل شده و اعراب (تازیان شیر شتر خوار!) هر چند هنوز تمدن کامل نداشته اند ، اما اگر به همین منوال کلمات تمدنی بیشتر از زبان ما سرازیر شود ، شاید روزی بوی تمدن به دماغ بی قواره آنان هم بخورد !

البته از آنجایی که به نظر صائب ما هم ، عرب و تمدن دو جوهر ناهمگون ! هستند ، شاید سخن فروغی و نفیسی از یک نظر صحیح باشد که کلمات مربوط به تمدن از فارسی وارد عربی شده ، هرچند که عربی محض باشد ! زیرا ما اینطور می فرماییم و «بنا را بر این می گذاریم» ! اما تکلیف کلمات غیر تمدنی چیست؟ آیا عرب در این مورد اخیر کلمه و کلام داشته اند؟ اصلا عرب حرف زدن بلد بوده و زبان-مبان هم داشته اند ؟! در جواب این سئوال تحقیقات زبانشناس سرشناس ! و استاد برجسته دانشگاه ما به نتیجه جالبی رسیده است :

«« زبان عربی در بنیاد (اساسا) زبانی جدا از زبانهای ایرانی نیست. بلکه می توان گفت «تحریف» یا «هزوارش» زبان های ایرانی است که برای ساختن آن ریشه های ایرانی با روش ویژه ای در قالب ها یا صیغه ها ریخته و صرف شده»» !!!! (رهنمای ریشه فعل های ایرانی در زبان اوستا و فارسی باستان. محمد مقدم).

البته این تنها زبان عرب نبوده که از ما اخذ شده و قبولش هم نداریم ! ادبیات مکتوب آن هم محصول ذهن و هنر و اندیشه ایرانی است. عرب بیابانگرد که نمیتواند مالک چنین گوهری باشد ! ابن مقفع بود که با ترجمه کلیله دمنه به عربی ، نقطه عطفی در ادبیات مکتوب عرب ایجاد کرد. لذا «تقریبا همه محققان، چه خاورشناسان ، چه ایرانی ، چه عرب ، نثر فنی عربی را نثر فارسی در جامه عربی میدانند، !!!!!!! فتبارک الله احسن الخالقین !.

و تنها در زمینه زبان و کتابت نبوده که ما «سوپرمن» بوده ایم. شعر و ادبیات بسیار غنی (طبعاً نه از نوع بهاریه سرایی و شاه ستایی و دعوت به تسلیم قضا و قدر و تخدیر فکری و احیانا غلام بارگی و نظایر آن (شعر کهن فارسی در ترازوی نقد اخلاق اسلامی. ج اول. حین رزمجو) موسیقی بی بدیل ، اختراع و اکتشافات و علوم و فنون که منشاء اقلام زیادی از آن شاهنامه بوده ! و ... خلاصه در همه زمینه در صدر بوده ایم ! چشم بر جهان فرو بسته و در رویایی خود ساخته مفاخر نیاکان تفرج کنانیم ! ...

عجیب است که عده ای به اصطلاح ملت گرا نکات مثبت عینی و قابل تفاخر در تاریخ ما را نادیده گرفته و به موهومات از این نوع آویخته اند ! این نوخرافه پرستان با تنفس در فضای وهم آلود گذشته و اساطیر ، ذهن ملت را از خرافات از نوع دیگرش انباشته و به خیالبافی و سیر در رویاهای ملی عاری از حقیقت تخدیر می نماید.

گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 153 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1396 ساعت: 11:19