جون هر کی دوست دارید بگید چیکار کنم؟ وقتی عشقت عروس شد و تو تنهایی

ساخت وبلاگ
جون هر کی دوست دارید بگید چیکار کنم؟ وقتی عشقت عروس شد و تو تنهایی
این زندگی یک پسر تنها و دلشکسته است که دوست داشت بهترین همسر دنیا باشه و الان دوست داره خودکشی کنه
تورو خدا شما اگر همچین حالتی براتون پیش اومده کمکم کنید من همه پیامها رو میخونم وضع روحیم خرابه فردا عصر قدردان پیامهاتون هستم

چه حسی داره وقتی می بینی اونی که چند سال عاشقش بودی و اونم عاشقت بوده یه روز میگه به این نتیجه میرسه که بدرد هم نمی خورید یکسال میگذره اون پسر همه تلاششو میکنه که به شرایط بهتری در سطح زندگی برسه فقط به امید اینکه بعد یک سال بره دوباره دخترو خواستگاری کنه اونوقت وسطای تلاشش عکس عروسی زن خیالی و رویایی اش رو ببینه میگن مرد گریه نمیکنه امروز تا الان اندازه کل عمرم گریه کردم
امروز صبح خیلی اتفاقی عکس عروسیشو دیدم عشقمو شوهر دادن با اینکه بهم بد کرد هنوز دوستش دارم بهم نامردی کرد تنهام گذاشت به خدا دارم دیوانه میشم از صبح از کار و زندگی دست کشیدم دارم می میرم به خانواده ام بروز ندادم هزار تا فکر اینکه برم به شوهرش بگم زندگیشو خراب کنم اینکه خودمو بکشم اینکه برم هر دوشونو بکشم بعد خودمو بکشم شما دخترا چجوری دلتون میاد ؟ من بسیار احساساتی هستم پسر احساسی به خدا الان چشام پر از اشک شده که نوشتم ای خدا من انقدر بد بودم که حقم این باشه؟ برم ابروشو ببرم؟ برم خودمو بکشم؟ این زندگی و این دل دیگه برای من دل میشه؟ چه گلی به سر این زندگی بگیرم؟

هر کدوم از پسرا هر کدوم از دخترها که این حالتو داشتید تورو خدا بهم بگید الان از زندگیت راضی هستی؟ دل من دل نیست ؟ از نفرین من نمی ترسه؟ من از تنهایی دارم می میرم بعد چند سال بهم گفت ما بدرد هم نمی خوریم من داشتم زندگیمو میکردم که تو پریدی وسط زندگی و دلم
من اصلا کسی نبودم برم سراغ دختری . خیلی اتفاقی اشنایی رخ داد و حتی ابراز علاقه اول از طرف اون بود یجوری شدیدا وابسته هم شدیم اما خیلی راحت تنهام گذاشت گفت همیشه هست حتی اگه بهم نرسیم همیشه جوابمو میده ولی کلا همه رو دروغ گفت یکساله تنهام و با دیدن عکس عروسیش دیگه امیدی ندارم برای چی و کی تلاش کنم؟چقدر زور بزنم و نرسم؟ من اهل عاشقی نبودم

من حقم نبود </span>من به یکی دل بستم و خواستم تا اخر عمر پاش وایستم اینه حقم؟جوری اخرشو خراب کرد منم گفتم دیگه دوستت ندارم چند بار هم تند حرف زدم ولی همیشه دوستش داشتم هر شب با فکرشنفسم سخت بالا میاد من پسری بود که نمی دونستم گریه چیه الان کار شده عین دختربچه های ده ساله ابغوره گرفتندوست داشتم میدید چه بر سرم اورده کاش میدیدتورو خدا بگید چیکار کنم تا الان هیچ کاری نکردم دارم به خودم میگم تو عصبانیت کاری نکنم بعدا نشه جمعش کردم اگر برم به شوهرش بگم قرار بود با هم ازدواج کنیم میره کنار؟ خب معلومه که نه شاید طلاقش بده یا رابطش بد بشه اما بعد عشقم با من ازدواج میکنه؟معلومه که نه! اگر زندگیشو خراب کنم نفرین نمیشم؟ پس من چی ؟ خدایا این حقم نبوداولین روزی که اونی که ترکتون کرده و فهمیدید ازدواج کرده هم دخترا هم پسرا جون مادراتون بگید چیکار کنم؟چه حسی داشتید؟ حالم بده ممکنه خودمو بکشم دنیا اوار شد رو سرم اصلا نمی تونم دیگه عاشق بشم خدا لعنتش کنه زندگیمو نابود کرد من دیگه دل زندگی ندارم
یکساعته دارم گریه می کنم اره مرد گریه میکنه مرد بمیره ایشالا بمیرم ایشالا بمیرم راحت بشم اخه چجوری دلتون میاد برای مسائلی که قابل حلند دل همو بشکنید؟

گفتگوی هم میهن...
ما را در سایت گفتگوی هم میهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان fhammihan بازدید : 108 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1396 ساعت: 3:15